آنها میتوانند گزند او را برطرف سازند؟ و یا اگر رحمتی برای من بخواهد آیا آنها میتوانند از آن جلوگیری کنند؟ بگو خدا مرا کافی است و همة متوکلان تنها بر او توکّل میکنند) .
در اين آيات، حملة ديگرى به مشركان شده و بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت و عدم صلاحيت شركا براي ربوبيت احتجاج شده است. در آية نخست، شروع به اقامة حجت شده و قبل از اقامه، مقدّمهاى آورده كه حجّت ياد شده، مبتنى بر آن است؛ مقدمهاى كه خود خصم، آن را قبول دارد، و آن اين است كه خالق عالم، خداى سبحان است. چون خصم در اين مسئله، هيچ نزاعى ندارد، او هم معتقد است كه آفريننده، تنها خداست، و خدا در آفرينش، شريك ندارد، و شركاى ايشان به زعم ايشان، شريك در تدبير خلقاند، نه در آفرينش.
وقتى خلقت مستند به خدا باشد، پس آنچه در آسمانها و زمين است، چه عين آنها، و چه اثرشان، مستند به خداى تعالى است. پس هر چيزى كه خير برساند و يا شر، هستىاش از خداست. هيچ کس نمىتواند جلو خيرى را كه خدا مىخواهد برساند بگيرد و يا شرّى را كه خداى تعالى مىخواهد به كسى برساند، جلوگيرى كند، براى اين كه گفتيم خير و شر هم، مخلوقى از خدا هستند، و كسى در خلقت، شريك خدا نيست تا در خلقت، مزاحم او شود، و يا جلو خلق كردن او را بگيرد و يا در خلقت چيزى از او پيشدستى كند.
بر همين اساس است که ميفرمايد: (قُلْ حَسْبِيَ اللهُ) .
در اين عبارت، پيامبر خدا صلی الله علیه وآله به توكّل بر خداى تعالى امر شده است، هم چنان كه عبارت بعد آن هم كه مىفرمايد (عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ)
، مؤيّد آن است. اين جمله در جاى نتيجة حجّت قرار گرفته و گويا فرموده: به ايشان بگو: من خدا را وكيل خود گرفتم، براى اين كه امر تدبير من به دست اوست، هم چنان كه امر تدبير خلقتم به دست وى است.۱
عوامل تقويت توكّل
توكّل به معناي اعتماد است. لذا وقتي توكّل شكل ميگيرد كه اعتماد و اطمينان وجود