معنای واقعی
امّا حالت سوم، دست يافتن به «معناي واقعي حيات» است. هر چيزي را ميتوان معناي زندگي قرار داد؛ امّا هر معنايي، ارضا كننده و رضايتبخش نيست. در بازار معاني، انسان موفّق، كسي است كه انتخابگر خوبي باشد. اشتباه در انتخاب معنا، موجب ناكامي ميگردد و ناكامي، به نارضايتي ميانجامد. براي كاميابي بايد انتخابگر خوبي بود و انتخاب خوب، متوقّف بر شناخت صحيح است. همانگونه كه در بحث پيشين و در توضيح آية ۲۶ سورة رعد اشاره شد، در اين موضوع نيز «شناخت»، نقش اوّل را بازي ميكند. تا زماني كه معناي واقعي را از معناي بدلي تميز ندهيم، انتخابگر معناي واقعي نيز نخواهيم بود. وقتي خدا، معناي زندگي شد، انسان به خاطر خدا زندگي ميكند، به خاطر او تلاش ميكند و براي رسيدن به او همة سختيها را تحمّل ميكند. آنچه در ادبيات دين تحت عنوان «في سبيل الله»، «لله»، «براي كسب رضايت خدا» و... آورده ميشود، در همين راستا قابل تحليل است. وقتي خدا معناي زندگي شد، انسان ميداند چرا زنده است و چرا بايد زندگي كند و سرانجامش چه خواهد شد. بدين سان، از سرگرداني در ميآيد و چون براي عاليترين و بلكه تنها مفهوم حيات زندگي ميكند، بر خود ميبالد و احساس رضايت و خشنودي ميكند.
ز. تنظيم تكيهگاه
انسان به داشتن تكيهگاهي مطمئن نياز دارد. ضرورت حيات انساني، آن است كه به يك نقطة قابل اعتماد، اتّكا كند. اين، اصلي اساسي در زندگي همة انسانهاست. انسان شادکام کسی است که از تکیة مطمئنی برخوردار باشد. تكيهگاه مطمئن، انسان را دلگرم، قوي و آرام ميسازد و موفّقيت زندگي را تضمين ميكند و بدينسان بر رضايت از زندگي تأثير ميگذارد. برخی ممکن است تکیهگاه نامناسبی را انتخاب کنند. آنچه مهم است اين كه انسان به چه نقطهاي اتّكا كند و چه چيزي را تكيهگاه خود قرار دهد؟ اين از پرسش-هاي