123
دانش رجال از ديدگاه اهل سنت

سقوط عدالت ؛ زيرا استثناى جرح از غيبت محرّم ، تنها به واسطه ضرورت شرعى بوده است . بنا بر اين ، با رفع ضرورت ، جرح تحت اصل اوّلى ـ كه حرمت غيبت باشد ـ قرار مى گيرد (الضرورات تتقدر بقدرها) . ۱
۳ . اكتفا نكردن به نقل جرح كسى كه تعديل نيز شده . يعنى اگر راوى اى از جهت عدالت ، مورد اختلاف علماست و برخى وى را جرح ، و برخى ديگر وى را تعديل كرده اند ، عالم رجالى ، مى بايد به نقل جرح وى اكتفا نكند ؛ بلكه تعديل وى را نيز نقل نمايد ؛ زيرا در غير اين صورت ، چنين گمان خواهد شد كه در جرح راوى مزبور ، همه علما اتّفاق دارند و بالطبع ، فورا حكم به ردّ روايت وى خواهد شد . بنا بر اين ، پوشاندن تعديل چنين راوى اى ، خلاف امانتدارى و در صورت عمد ، نوعى تدليس است .
از نمونه هاى بارز اكتفا به جرح كسى كه تعديل نيز شده ، تضعيف ابو حنيفه توسط دار قُطنى بعد از نقل حديث : «من كان له امام ، فقراءة الإمام قرائته» است . وى بعد از نقل حديث مذكور ، بدون آن كه از تعديل ابو حنيفه توسط ساير علما خبر بدهد ، گفته است :
لم يسنده عن موسى أبى عائشة غير أبى حنيفة والحسن بن عمارة وهما ضعيفان . ۲
اين حديث را غير از ابو حنيفه و حسن بن عماره كسى به موسى ابو عايشه نسبت نداده است و اين دو ضعيف اند .
و از نمونه هاى ديگر ، نقل جرح ابان بن يزيد عطار ، توسط ابن جوزى (۵۱۰ ـ ۵۹۷ ق) ۳ است ، بى آن كه از توثيق ابان ، خبرى بدهد . ذهبى در شرح حال ابان ، به وضوح به اين اشكال كتاب ابن جوزى اشاره كرده و گفته است :

1.ر .ك : فتح المغيث ، السخاوى ، ج۳ ، ص۲۷۲ .

2.سنن الدار قُطنى ، ج۱ ، ص۳۲۳ .

3.براى آگاهى از شرح حال وى ، ر . ك : فصل ششم ، ص ۲۵۶ .


دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
122

مى شود و به تحصيل غرض مزبور ، لطمه وارد مى شود . از اين رو ، علماى جرح و تعديل و نيز ناقلان جرح و تعديل ، مى بايد ملتزم به رعايت آدابى گردند . در ذيل ، مهم ترين اين آداب ، با توضيحى مختصر مى آيد :
۱ . رعايت انصاف و اعتدال در جرح و تعديل . بدين معنا كه جارح ، راوى را بيش از آن مقدار كه در عدالت و يا ضبط وى خِلل وجود دارد ، جرح نكند ، و يا معدّل راوى را بيش از آن مقدار كه از صفات عدالت و ضبط و اتقان برخوردار است ، تعديل نكند .
ضرورت رعايت اعتدال و زياده روى نكردن در جرح و تعديل ، از آن جا ناشى مى شود كه رعايت نكردن آن ، موجب به خطا افكندن محدّثان در قبول و ردّ احاديث و تعيين درجه صحّت و ضعف آنها مى شود . علاوه بر اين ، تندروى در جرح ، افترا و بُهتان است و در خصوص معاصران ، موجب عداوت و ستيزه جويى مى شود و اسراف در تعديل ، خلاف امانتدارى است .
از نمونه هاى بارز تندروى در جرح و عدم اعتدال ، آن كه نقل شده حمّاد بن ابو سليمان (استاد ابو حنيفه) گفته است :
عطا و طاووس و مجاهد را ملاقات كردم ، در حالى كه فرزندان شما داناتر از آنها هستند ، بلكه فرزندان فرزندانِ شما . ۱
چنان كه ملاحظه مى شود ، حمّاد بن ابو سليمان ، علاوه بر آن كه به ناحق ، به جرح سه تن مذكور مبادرت ورزيده ، زياده روى نيز كرده است .
۲ . جرح نكردن بيش از حدّ نياز . يعنى اگر راوى اى به سبب ارتكاب گناهان فراوان ، فاسق و خارج از حدّ عدالت است ، براى جرح وى و ردّ روايتش لازم نيست كه تمام اسباب جرح وى ذكر شود ؛ بلكه بايد به حدّ لازم در ذكر الفاظى كه بيان كننده ضعف وى و عدم عدالتش هستند ، اكتفا كرد ، ولو به ذكر يكى از اسباب

1.جامع بيان العلم و فضله و ما ينبغى فى روايته و حمله ، ج ۲ ، ص ۱۸۷ .

  • نام منبع :
    دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
    سایر پدیدآورندگان :
    محمدرضا جدیدی نژاد
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2009
صفحه از 298
پرینت  ارسال به