۶ . قبول روايت وى با تحقّق دو شرط . با لحاظ اين نكته كه فرض چنين است كه راوى اى كه هويتش مجهول است ، جرح نيز نگرديده است دو شرط هم بايد در وى باشد تا روايت او پذيرفته شود : اوّل آن كه راوىِ از وى و نيز كسى كه وى از او روايت كرده ، هر دو ثقه باشند ؛ و دوم آن كه حديث منكرى را روايت نكرده باشد ۱ . اين قول مذهب ابن حبّان است كه پيش از اين بيان شد .
با توجّه به اقوالى كه نقل گرديد ، مى توان دريافت كه به غير از قول اوّل كه قائلان آن ، جمهورِ محدّثان بودند ، صاحبان اقوال ديگر ، راوى اى را كه تنها يك نفر از او روايت نقل كرده و هويتش معلوم نيست ، با وجود شرايط ديگرى كه به بيان آنها پرداختيم ، اصلاً مجهول نمى دانند و حتى صاحبان قول دوم ، بى هيچ شرطى وى را مجهول ندانسته ، بلكه در شمارِ راويان مقبول الحديث دانسته اند .
در مجموع ، چنين به نظر مى رسد كه در ميان اقوال گذشته ، قول چهارم پسنديده تر است ، چنان كه شواهدى نيز بر صحّت اين قول از سخاوى نقل گرديد ؛ زيرا حكم به وثاقت راوى از جانب يكى از ائمه جرح و تعديل ، سبب رفع جهالت از حال راوى مى گردد و با رفع جهالت از حال وى ، نقصانى هم كه از ناحيه انفراد يك راوى براى رفع جهالت از هويت راوىِ مجهول وجود دارد ، جبران مى گردد .
ب) راويان مجهول الحال
وضعيت اين دسته از راويان مجهول ، بهتر از نوع سابق است ؛ زيرا اين عدّه از راويان مجهول ، راويانى هستند كه جهالت از هويت آنان به واسطه نقل روايت حدّاقل دو نفر از آنان ، برطرف شده است ، ليكن حال آنان از جهت عدالت ، چه ظاهرى و چه باطنى ، معلوم نشده است . پس چنين افراد مجهولى نسبت به كسانى كه جهالت ، حتى از هويت و شخصيت آنان نيز رفع نگرديده ، وضعيت بهترى دارند . مراد از عدالت ظاهرىِ راوى ، رفتار ظاهرى وى است كه فسق آشكارى از