29
دانش رجال از ديدگاه اهل سنت

امّا أبوجهم ، فلا يضع عصاه عن عاتقه ؛ و امّا معاوية ، فصُعْلُوكٌ لا مال له . ۱
امّا ابوجهم ، عصايش را از شانه اش بر نمى دارد (كنايه از آن كه زن ها را زياد كتك مى زند و يا بسيار مسافرت مى كند) ؛ و امّا معاويه ، مالى ندارد .
چنان كه مى بينيم ، در حديث اوّل ، پيامبر صلى الله عليه و آله از جرح خود ، اراده خبر دادن از حالت مذموم فحّاش بودن و ناسزاگو بودن وى داشته است تا مردم از ناسزاگويى اجتناب كنند و قصد بى احترامى و تنقيص نداشته است و معلوم است كه بيان حال راويان و جرح و تعديل آنان براى حفظ احاديث از تخريب كذّابان ، بسيار مهم تر از مورد روايت مذكور است . بنا بر اين ، جرح راويان ، به طريق اُولى جايز است . همچنين در حديث دوم ، پيامبر صلى الله عليه و آله به واسطه مشورت خصوصى اى كه با ايشان صورت گرفته ، اقدام به جرح كرده است . بنا بر اين ، به طريق اُولى ، جرح راويان براى حفظ احاديث از تخريب ـ كه متضمّن منافع عموم است ـ جايز ، بلكه واجب است ؛ زيرا حلال و حرام الهى براى امّت اسلامى تا روز قيامت ، به واسطه احاديث صحيح به اثبات مى رسند و عدم اقدام به جرح راويان مجروح ، موجب تحريم حلال و تحليل حرام مى گردد .
۳ . صيانت و حفظ شريعت مقدّس اسلام ، متوقّف بر تفحّص در احوال راويان و جرح و تعديل آنان است ؛ زيرا اگر احوال راويان بررسى نشود و به جرح و تعديل آنان پرداخته نشود ، بسيارى از احاديث كاذب در احاديث صحيح داخل مى شوند و با آنها اختلاط پيدا مى كنند .
از اين رو ، نووى (۶۳۱ ـ ۶۷۶ ق) ، ۲ جرح راويان مجروح را از جملـه

1.الكفاية فى علم الرواية ، ص۳۹ ؛ رياض الصالحين ، ص۴۳۳ .

2.ابو زكريا يحيى بن شرف نووى ، شافعى مذهب ، صاحب تأليفات متعدّد و مفيدى در حديث و علوم آن و فقه است ؛ مانند : شرح صحيح مسلم و التقريب و التيسير و شرح المهذب (ر . ك : طبقات الحفّاظ ، ص ۵۳۹ (ش ۱۱۳۰) ؛ العبر ، ج ۵ ، ص ۳۱۲) .


دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
28

ملاحظه مى شود كه آيه شريف ، به تحقيق درباره خبر فاسق دعوت مى كند و معلوم است كه اين دعوت، اجابت نمى گردد ، مگر به شناخت و تشخيص مُخبر فاسق از مُخبر عادل ، و واضح است كه فاسق از عادل تميز داده نمى شود ، مگر به تجسّس و تفحّص در احوال مخبران و نقل احوال آنان (ما لا يتمّ به الواجب ، فهو واجب) .
۲ . اولويت مقام از جرح پيامبر صلى الله عليه و آله در برخى اغراض شرعى .
بخارى و مسلم (۲۰۴ يا ۲۰۶ ـ ۲۶۱ ق) از عايشه ، چنين روايت كرده اند :
استأذن رجل على رسول اللّه صلى الله عليه و آله فقال : «ائذنوا له ، بئس أخو العشيرة أو ابن العشيرة . فلمّا دخل ألاَن له الكلام» . قلت : يا رسول اللّه ! قلتَ الذى قلت ثم ألنت له الكلام؟ قال : «أى عائشة! إنّ شرّ الناس من تركه الناس ـ أو ودعه الناس ـ إتّقاء فحشه» . ۱
شخصى براى ورود به حضور پيامبر خدا اجازه خواست . ايشان فرمود : «به او اجازه بدهيد بيايد . بَد برادرى است در ميان خانواده اش» . هنگامى كه آن مرد وارد شد ، پيامبر صلى الله عليه و آله به نرمى با وى سخن گفت . [ عايشه مى گويد : ] به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتم : اى رسول خدا ! اوّل چنين گفتى و بعد با نرمى با وى سخن گفتى؟ فرمود : «آرى عايشه! به درستى كه بدترينِ مردم ، كسى است كه مردم ، او را به واسطه ترس از ناسزاگويى اش ترك كنند» .
و در حديثى ديگر آمده است هنگامى كه فاطمه بنت قيس ، به واسطه خواستگارى معاويه بن ابى سفيان وابو جهم از وى ، از پيامبر اكرم در مورد آن دو سؤال كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود :

1.صحيح البخارى ، ج ۵ ، ص ۲۲۵۰ (كتاب الأدب ، باب ما يجوز من اغتياب اهل الفساد و الريب ح ۷۵۰۷) ؛ شرح صحيح مسلم ، ج ۱۵ ـ ۱۶ ، ص ۳۸۰ ـ ۳۸۱ (كتاب البرّ و الصلة و الآداب ، باب مداراة من يتقى فحشه) .

  • نام منبع :
    دانش رجال از ديدگاه اهل سنت
    سایر پدیدآورندگان :
    محمدرضا جدیدی نژاد
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2090
صفحه از 298
پرینت  ارسال به