فصل دوم: اندرزهاى لقمان در قرآن
«و به راستى، لقمان را حكمت داديم كه: خدا را سپاس بگزار و هر كه سپاس بگزارد، تنها براى خود سپاس مى گزارد و هر كس كفران كند، [به زيانِ خود اوست ؛ زيرا] در حقيقت، خدا بى نياز و ستوده است . و [ ياد كن ] هنگامى را كه لقمان به پسر خويش ـ در حالى كه وى او را اندرز مى داد ـ گفت: «اى پسرك من! به خدا شرك مياور ؛ كه به راستى ، شرك ستمى بزرگ است» . و انسان را در بارؤ پدر و مادرش سفارش كرديم . مادرش به او باردار شد ؛ سستى بر روى سستى ، و بازگرفتنش از شير ، در دو سال است. [ آرى، به او سفارش كرديم ]كه سپاس گزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [ِ همه ] ، به سوى من است . و اگر تو را وادارند تا در بارؤ چيزى كه تو را بدان دانشى نيست ، به من شرك ورزى، از آنان فرمان مبر ؛ و [ لى ] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن، و راه كسى را پيروى كن كه توبه كنان به سوى من بازمى گردد؛ و [ بدان كه سرانجامْ ] بازگشت شما ، به سوى من است و از [ حقيقتِ ]آنچه انجام مى داديد ، شما را باخبر خواهم كرد . [لقمان همچنين گفت :] «اى پسرك من! اگر [ عملِ تو ] هم وزن دانؤ خَردلى و در تخته سنگى يا در آسمان ها يا در زمين باشد، خدا آن را مى آورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است . اى پسرك من! نماز را بر پا دار و [ديگران را] به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار . و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است ، شكيبا باش. اين ، [ حاكى ] از عزم [ و ارادؤ تو ] در امور است . و از مردم ، [ به نِخوت ]رُخ بر متاب . و در زمين ، خرامان راه مرو ، [چرا كه] خداوند ، خودپسندِ لافزن را دوست نمى دارد . و در راه رفتنِ خود ، ميانه رو باش . و صدايت را آهسته ساز، كه بدترينِ آوازها بانگ خران است» .