۷ / ۳۹
نشانه هاى ايمان كامل
۳۲۷.عيون الأخبار، ابن قُتَيبه :لقمان حكيم گفت : «سه چيز در هر كس باشد ، ايمانش كامل شده است : كسى كه هر گاه خشنود شد ، خشنودى اش او را به باطل نكشانَد و هر گاه خشمگين شد، خشمش او را از حق بيرون نكند و هر گاه توانا شد ، چيزى را كه مال او نيست ، مصرف نكند » .
۷ / ۴۰
رازدارى
۳۲۸.محبوب القلوب :لقمان ، پسرش را به سه چيزْ سفارش كرد و گفت : «پسرم ! رازت را پيش همسرت فاش نكن و از نوكيسه قرض نگير و هرگز با داروغه ، برادرى نكن ».
وقتى كه لقمان در گذشت ، پسرش خواست كه سفارش او را تجربه كند . لذا به بازار رفت و گوسفند پوستْ كنده اى را خريد و آن را در خورجين گذاشت . سپس نزد زنش آمد و گفت : من كسى را كشته ام و آن را در خانه دفن مى كنم . پس به هيچ كس نگو !
آن گاه، آن را نزد وى دفن كرد . سپس نزد نوكيسه اى رفت و از او قرض گرفت ، و با داروغه اى رفاقت كرد .
چند روزى كه سپرى شد ، با زنش بگومگو كرد و او را زد . زن ، فرياد زد و به وى گفت : مردى را كشته اى، و حالا مى خواهى مرا بكشى؟!
سپس زن، پادشاه را از ماجرا آگاه ساخت و پسر لقمان به خانه همان داروغه فرار كرد . وقتى داروغه نزد پادشاه رفت و زن را نزد او ديد ، پادشاه بدو گفت : او را كجا بيابم ؟
داروغه گفت : من جاى او را مى دانم ؛ چون او رفيق من است .
سپس رفت تا او را دستگير كند . [پسر لقمان] به او گفت : سبحان اللّه ! تو رفيق منى ، و من به تو پناه آورده ام !
پليس گفت : اين، خون است و فرمان پادشاه ، سخت تر از اين است كه تو را از او پنهان كنم .
آن گاه، او را دستگير كرد و به سوى پادشاه كشاند . در همين زمان بود كه طلبكار [نو كيسه] به او رسيد و به او چسبيد و گفت : شايد تو كشته شوى يا به دار آويخته شوى . مال من چه مى شود ؟
[پسر لقمان] به او گفت : صبر كن تا از دست آنها رها شوم .
گفت : نه ، مهلت نمى دهم، تا اين كه اوّل بدهىِ مرا پرداخت كنى .
وقتى كه به حضور پادشاه رسيد ، پادشاه بدو گفت : اى پسر لقمان ! چنين كارى سزاوارِ تو نيست . پس چرا انسان محترمى را كشتى ؟
گفت : خدا پادشاه را عزيز گردانَد ! يكى را بفرست تا كشته را ببيند .
آن گاه، جستجو كردند و سر خورجين را گشودند ، و گوسفند پوستْ كنده اى را بيرون آوردند. در اين حال، پادشاه خنديد و گفت : شرح حال چيست ؟
[پسر لقمان] گفت : در حقيقت، پدرم مرا به سه چيز سفارش كرده بود . خواستم آنها را تجربه كنم، كه تجربه كردم . پس همان طورى كه او گفت ، درست بود .