میشود و به اضطراب و ناآرامی روانی کشیده میشود که خود میتواند آسیبی جداگانه به شمار آید.
آسیب مهمّ دیگر، فراغت و بیکاری اجباری سالمندان پیر است. ایشان یا بازنشسته شده یا توان کار را از دست داده و از این رو، ساعتهای فراوانی را بدون اشتغال مفیدی، سپری میکنند. بویژه در دنیای کنونی که شمار فرزندان، کمتر و دل مشغولیهای آنان به گونهای بیشتر شده که کمتر فرصت مییابند با پدر و مادرشان ارتباط داشته باشند، این آسیب بیشتر رخ مینماید. شاید سفارش برخی احادیث به اُنس گرفتن فرزندان با پدر و مادر، به منظور رفع همین مشکل است. البتّه فعّالیتهای اجتماعی و خیریّه میتواند این آسیب را بزداید، هر چند جایگزین کار اقتصادی نمیشود.
آسیب کنار زدهشدن و احساس بیهودگی نیز از زندگی سالمندی جدا نیست. شخصی که دهها سال، یک اداره یا کارگاه و کارخانه را مدیریت کرده، در اوج تجربه و توانایی فکری بازنشسته میشود و شاهد مدیریت فردی است که گاه در اندازه وی نیست و چندان توجّهی هم به او نمیکند. گاهی حتّی فرزندان در خانه و همسر نیز توجّهی به سخنان او و راهنماییهایش نمیکنند و به تدریج، او را منزوی میسازند، غافل از این که وجود سالمند مسلمان، به تنهایی کافی است که عذابی را از قومی دور کند، همان که در عرف ما به بابرکت بودن سالمندان مشهور شده است.
گفتنی است چند حدیث، دو خصیصه را در انسان، پیر ناشدنی دانسته اند: حرص زدن و آرزو کردن. آری، اگر انسان از آغاز زندگی این دو را