295
حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)

۳۸۲.المعجم الكبیر ـ به نقل از بقیره، همسر سلمان ـ: چون سلمان به حالت احتضار افتاد، مرا فرا خواند. او در بالاخانه‏اى بود كه چهار در داشت. پس گفت: اى بقیره! این درها را باز كن كه امروز، دیدار كنندگانى دارم كه نمى‏دانم از كدامین در بر من وارد مى‏شوند.
سپس مُشک مخصوصش را خواست و گفت: آن را در ظرفى كوچک [با آب‏] بیامیز. من چنین کردم. سپس گفت: آن را بر پیرامون بسترم بیفشان. سپس پایین برو و منتظر باش كه به زودى نزدیكانم را در كنار بسترم خواهى یافت.
پس [از مدّتى‏] به او سر زدم. دیدم كه قبض روح شده و چنان آرام بود كه گویى بر بسترش خفته است، یا شبیه آن.

۱۴ / ۵‏

استقبال از شهادت

۳۸۳.الملهوف: چون صبح شد، حسین علیه السلام فرمان داد تا خیمه‏اى برایش بر پا شود. نیز فرمان داد تا كاسه بزرگى كه در آن، مُشک فراوانى باشد، آماده كنند و در داخل آن، نوره قرار داده شد. سپس امام علیه السلام به درون خیمه رفت تا نوره بمالد.
همچنین نقل شده كه بُرَیر بن حُصَین هَمْدانى و عبد الرحمان بن عبد ربّه انصاری، بر درِ خیمه ایستاده بودند تا پس از امام علیه السلام نوره بمالند. بُرَیر با عبد الرحمان، شوخى مى‏كرد. عبد الرحمان به او گفت: اى بُرَیر! آیا مى‏خندى؟! اكنون كه وقت خنده و بیهوده‏گویی نیست!
بُرَیر گفت: قوم من مى‏دانند كه من، بیهوده‏گویی [و شوخى كردن‏] را دوست نداشته‏ام، نه در جوانى و نه در پیرى. این شوخى كردن، تنها به خاطر بشارتى است كه یافته‏ایم و به سوى آن مى‏رویم. به خدا سوگند، جز این نیست كه این قوم را با شمشیرهایمان، ملاقات می‌كنیم و مقدارى با آنان می‌جنگیم و آن گاه، با حور العین، هم‏آغوش مى‏شویم.


حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
294

۳۸۲.المعجم الكبير عن بقيرة امرأة سلمان: لَمّا حَضَرَ سَلمانَ المَوتُ دَعاني، وهُوَ في عِلِّيَّةٍ۱ لَها أربَعَةُ أبوابٍ، فَقالَ: اِفتَحي هٰذِهِ الأَبوابَ يا بَقيرَةُ، فَإِنَّ لِيَ اليَومَ زُوّاراً لا أدري مِن أيِّ هٰذِهِ الأَبوابِ يَدخُلونَ عَلَيَّ. ثُمَّ دَعا بِمِسكٍ لَهُ، ثُمَّ قالَ: أديفيهِ في تَورٍ۲، فَفَعَلتُ، ثُمَّ قالَ: اِنضَحيهِ حَولَ فِراشي ثُمَّ انزِلي فَامكُثي، فَسَوفَ تَطَّلِعينَ قُربَتي‏۳ عَلىٰ فِراشي، فَاطَّلَعتُ فَإِذا هُوَ قَد اُخِذَ روحُهُ، فَكَأَ نَّهُ نائِمٌ عَلىٰ فِراشِهِ، أو نَحواً مِن ذٰلِكَ.۴

۱۴ / ۵‌

التَّرحابُ بِالشَّهادَةِ

۳۸۳.الملهوف: فَلَمّا كانَ الغَداةُ أمَرَ الحُسَينُ علیه السلام بِفُسطاطِهِ فَضُرِبَ، و أَمَرَ بِجَفنَةٍ فيها مِسكٌ كَثيرٌ، وجُعِلَ فيها نورَةٌ، ثُمَّ دَخَلَ لِيَطَّلِيَ.
فَرُوِيَ أنَّ بُرَيرَ بنَ حُصَينٍ الهَمدانِيَّ وعَبدَ الرَّحمٰنِ بنَ عَبدِ رَبِّهِ الأَنصارِيَّ وَقَفا عَلىٰ بابِ الفُسطاطِ لِيَطَّلِيا بَعدَهُ، فَجَعَلَ بُرَيرٌ يُضاحِكُ عَبدَ الرَّحمٰنِ، فَقالَ لَهُ عَبدُ الرَّحمٰنِ: يا بُرَيرُ، أتَضحَكُ؟! ما هٰذِهِ ساعَةُ ضِحكٍ ولا باطِلٍ.
فَقالَ بُرَيرٌ: لَقَد عَلِمَ قَومي أنّي ما أحبَبتُ الباطِلَ كَهلاً ولا شابّاً، وإنَّما أفعَلُ ذٰلِكَ استِبشاراً بِما نَصيرُ إلَيهِ، فَوَاللّهِ، ما هُوَ إلّا أن نَلقىٰ هٰؤُلاءِ القَومَ بِأَسيافِنا نُعالِجُهُم بِها ساعَةً، ثُمَّ نُعانِقُ الحورَ العينَ.۵

1.. علِّيَّة ـ بضمّ العين وكسرها ـ: الغُرفة، والجمع: العَلاليّ(النهاية: ج ۳ ص ۲۹۵« علا»).

2.. في المصدر:« ادبغيه»، والصحيح ما أثبتناه كما في بقيّة المصادر. قال في تاج العروس: دافَ الشي‏ء يديفُه: أي خَلَطَه، وفي حديث سلمان رضی الله عنه: «... فقال لامرأته: أدِيفيه في تَورٍ». والتَّور: إناء صغير (تاج العروس: ج ۱۲ ص ۲۱۶«دفف» و ج ۶ ص ۱۳۵« تور»).

3.. كذا في المصدر، وفي حلية الأولياء:« فتَرَيني».

4.. المعجم الكبير: ج ۶ ص ۲۱۵ ح ۶۰۴۳.

5.. الملهوف: ص ۱۵۴.

  • نام منبع :
    حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری محمدحسین صالح آبادی؛ مترجم: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1324
صفحه از 362
پرینت  ارسال به