171
حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)

۲۶۰.الکافى ـ به نقل ابراهیم بن هاشم، از حمّاد بن عیسى ـ: روزى امام صادق علیه السلام به من فرمود: «اى حمّاد! آیا مى‏توانى خوب نماز بخوانى؟».
گفتم: اى سَرور من! کتاب حریز را که در باره نماز است، در حافظه دارم.
فرمود: «عیبى ندارد، اى حمّاد! برخیز و نماز بخوان».
در برابر ایشان برخاستم و نماز را رو به قبله شروع کردم. به رکوع رفتم و سجده کردم. آن گاه فرمود: «اى حمّاد! نیکو نماز نمى‏خوانى! چه قدر زشت است فردى از شما شصت یا هفتاد سال بر او بگذرد و یک نماز با آداب و حدود کامل نخواند!».
در خود، احساس خوارى کردم و به ایشان گفتم: فدایت شوم! نماز را به من بیاموز.
امام علیه السلام برخاست، رو به قبله ایستاد و هر دو دستش را بر روى ران خویش نهاد، در حالى كه انگشتانش بسته بود و دو پاى خود را نزدیک هم قرار داد، به گونه‏اى كه میان دو پایش به اندازه سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله نگاه داشت و آنها را از قبله منحرف نساخت و با فروتنى تكبیر گفت. سپس حمد و (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) را شمرده خواند. آن گاه به اندازه یک نفس، در همان حال ایستادن، درنگ كرد. سپس دو دست خود را تا رو به روى صورت بالا آورد و در همان حال ایستاده، تكبیر گفت.
آن گاه به ركوع رفت و با دستانى كه انگشتانش باز بود، زانوى خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا این كه پشت ایشان كاملاً صاف شد، به گونه‏اى كه به سبب صافى پشت و كشیدگى گردن، اگر قطره‏اى آب یا روغن بر پشت ایشان ریخته مى‏شد، از جایش تكان نمى‏خورد. [امام علیه السلام‏] دو چشمش را بست و سپس سه بار شمرده فرمود: «سبحان ربّى العظیم و بحمده». آن گاه راست ایستاد و چون استقرار كامل پیدا كرد، فرمود:
«سمع اللَّه لمن حمده». سپس در حال ایستاده، تكبیر گفت و دست‏ها را تا رو به روى صورت، بالا آورد. آن گاه سجده كرد و دست‏ها را در حالى كه انگشتانش كنار هم و بدون فاصله بودند، در جلوى زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت: «سبحان ربّى الأعلى و بحمده» و در حالت سجده، هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر قرار نداد و بر هشت استخوان سجده كرد: دو كف دست، دو زانو، دو انگشت شست پا، پیشانى و بینى و فرمود: «لازم است سجده بر هفت‏تاى اینها قرار گیرد و این، همان است كه خداوند در قرآن فرموده است كه: (و همانا سجده‏گاه‏ها براى خداست. پس در كنار خداوند، هیچ كس را مخوان) و این هفت جا، پیشانى و دو كف دست و دو زانو و دو شست پا هستند و نهادن بینى بر زمین، مستحب است.
سپس امام علیه السلام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته در آمد، تكبیر گفت. آن گاه بر ران چپ نشست و روى پاى راست را بر كف پاى چپ قرار داد و فرمود: «أستغفر اللَّه ربّى و أتوب إلیه». سپس در حال نشسته تكبیر گفت و سجده دوم را به جاى آورد و در سجده دوم مانند سجده اوّل رفتار كرد و در حال ركوع و سجود، هیچ جاى بدن را بر جاى دیگر آن نگذاشت و در حال سجده، دست‏ها را چون دو بال، باز مى‏كرد و ساعد را بر زمین نمى‏گذاشت. این چنین، امام دو ركعت نماز گزارد و انگشتان دو دست ایشان در حال تشهّد، بسته بود و چون از تشهّد فارغ شد، سلام داد و فرمود: «اى حمّاد! این گونه نماز بخوان!».


حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
170

۲۶۰.الكافي عن إبراهیم بن هاشم عن حَمّاد بن عيسى: قالَ لي أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام يَوماً: يا حَمّادُ، تُحسِنُ أن تُصَلِّيَ؟ قالَ: فَقُلتُ: يا سَيِّدي، أنَا أحفَظُ كِتابَ حَريزٍ فِي الصَّلاةِ.
فَقالَ: لا عَلَيكَ يا حَمّادُ، قُم فَصَلِّ.
قالَ: فَقُمتُ بَينَ يَدَيهِ مُتَوَجِّهاً إلَى القِبلَةِ، فَاستَفتَحتُ الصَّلاةَ فَرَكَعتُ وسَجَدتُ.
فَقالَ: يا حَمّادُ، لا تُحسِنُ أن تُصَلِّيَ؟! ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ مِنكُم يَأتي عَلَيهِ سِتّونَ سَنَةً، أو سَبعونَ سَنَةً فَلا يُقيمُ صَلاةً واحِدَةً بِحُدودِها تامَّةً!
قالَ حَمّادٌ: فَأَصابَني في نَفسِيَ الذُّلُّ، فَقُلتُ: جُعِلت فِداكَ، فَعَلِّمنِي الصَّلاةَ.
فَقامَ أبو عَبدِ اللَّهِ علیه السلام مُستَقبِلَ القِبلَةِ مُنتَصِبًا، فَأَرسَلَ يَدَيهِ جَميعًا عَلى‏ فَخِذَيهِ، قَد ضَمَّ أصابِعَهُ وقَرَّبَ بَينَ قَدَمَيهِ حَتّى‏ كانَ بَينَهُما قَدرَ ثَلاثِ أصابِعَ مُنفَرِجاتٍ، واستَقبَلَ بِأصابِعِ رِجلَيهِ جَميعًا القِبلَةَ لَم يُحَرِّفهُما عَنِ القِبلَةِ، وقالَ بِخُشوعٍ: «اللَّهُ أكبَر»، ثُمَّ قَرَأ الحَمدَ بِتَرتيلٍ و (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ)، ثمّ صَبَرَ هُنَيَّةً بِقَدرِ مايَتَنَفَّسُ وهُو قائِمٌ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَيهِ حِيالَ وَجهِهِ و قالَ: «اللَّهُ أكبَر» وهُوَ قائِمٌ، ثُمَّ رَكَعَ ومَلَأَ كَفَّيهِ مِن رُكبَتَيهِ مُنفَرِجاتٍ، ورَدَّ رُكبَتَيهِ إلى‏ خَلفِهِ حَتَّى استَوى‏ ظَهرُهُ، حَتّى‏ لَو صُبَّ عَلَيهِ قَطرَةٌ مِن ماءٍ أو دُهنٍ لَم تَزُل؛ لِاستِواءِ ظَهرِهِ، ومَدَّ عُنُقَهُ، وغَمَّضَ عَينَيهِ، ثُمَّ سَبَّحَ ثَلاثًا بِتَرتيلٍ فَقالَ: «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وبِحَمدِهِ»، ثُمَّ استَوى‏ قائِمًا، فَلَمَّا استَمكَنَ مِنَ القيامِ قالَ: «سَمِعَ اللَّهُ لِمَن حَمِدَهُ»، ثُمَّ كَبَّرَ وهُوَ قائِمٌ ورَفَعَ يَدَيهِ حِيالَ وَجهِهِ، ثُمَّ سَجَدَ، وبَسَطَ كَفَّيهِ مَضمومَتَيِ الأَصابِعِ بَينَ يَدَي رُكبَتَيهِ حِيالَ وَجهِهِ فَقالَ: «سُبحانَ رَبِّيَ الأَعلى‏ وبِحَمدِهِ» ثَلاثَ مَرّاتٍ، ولَم يَضَع شَيئًا مِن جَسَدِهِ عَلى‏ شَي‏ءٍ مِنهُ، وسَجَدَ عَلى‏ ثَمانِيَةِ أعظُمٍ: الكَفَّينِ والرُّكبَتَينِ وأنامِلِ إبهامَيِ الرِّجلَينِ والجَبهَةِ والأَنفِ، وقالَ: سَبعَةٌ مِنها فَرضٌ يُسجَدُ عَلَيها وهيَ الَّتي ذَكَرَهَا اللَّهُ في كِتابِهِ فَقالَ:
(وَ أَنَّ ٱلْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ ٱللَّهِ أَحَدًا)۱ وهيَ: الجَبهَةُ والكَفّانِ والرُّكبَتانِ والإِبهامانِ، ووَضعُ الأَنفِ عَلَى الأَرضِ سُنَّةٌ، ثُمَّ رَفَعَ رأسَهُ مِنَ السُّجودِ، فَلَمَّا استَوى‏ جالِسًا قالَ: «اللَّهُ أكبَر»، ثُمّ قَعَدَ عَلى‏ فَخِذِهِ الأَيسَرِ، وقَد وَضَعَ ظاهِرَ قَدَمِهِ الأَيمَنِ عَلى‏ بَطنِ قَدَمِهِ الأَيسَرِ وقالَ: «أستَغفِرُ اللَّهَ رَبّي وأتوبُ إلَيهِ»، ثُمَّ كَبَّرَ وهُوَ جالِسٌ، وسَجَدَ السَّجدَةَ الثّانيَةَ وقالَ كَما قالَ فِي الاولى‏، ولَم يَضَع شَيئًا مِن بَدَنِهِ عَلى‏ شَي‏ءٍ مِنهُ في رُكوعٍ ولا سُجودٍ، وكان مُجَنَّحًا، ولم يَضَع ذِراعَيهِ عَلَى الأَرضِ، فَصَلّى‏ رَكعَتَينِ عَلى‏ هذا وَيداهُ مَضمومَتَا الأَصابِعِ وهُوَ جالِسٌ فِي التَّشَهُّدِ، فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُّدِ سَلَّمَ. فقال: يا حَمّادُ، هكَذا صَلِّ.۲

1.. الجنّ: ۱۸.

2.. الكافي: ج۳ ص۳۱۱ ح۸، تهذیب الأحکام: ج ۲ ص ۸۱ ح ۳۰۱.

  • نام منبع :
    حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری محمدحسین صالح آبادی؛ مترجم: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1420
صفحه از 362
پرینت  ارسال به