325
حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)

۱۴ / ۱۵‏

استقبال از مرگ با خنده در صورت سلامت دین

۳۹۴.الغیبة، طوسى‏ ـ به نقل از محمّد بن احمد صفوانى ـ: قاسم بن علا را دیدم که صد و هفده سال عمر داشت و هشتاد سال آن را با چشم‏هاى سالم زیسته و مولایمان امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام را دیده بود و بعد از هشتاد سالگى نابینا شده بود؛ ولى هفت روز پیش از درگذشتش چشمانش به او باز گردانده شد و آن، هنگامى بود که من نزد او در شهر ران در منطقه آذربایجان بودم. توقیعات مولایمان صاحب الزمان علیه السلام از طرف ابو جعفر محمّد بن عثمان عَمرى و پس از او، از طرف ابو القاسم حسین بن روح ـ که خداوند، روح هر دو را پاک بدارد ـ مى‏رسید.
مکاتبه با او حدود دو ماه قطع شد و قاسم بن علا از این موضوع مضطرب شده بود. ما پیش او غذا مى‏خوردیم که دربان با بشارت وارد شد و به او گفت: پیک عراق [آمد]! و نام دیگرى نبرد. قاسم خوش‏حال شد و رویش را به قبله نمود و سجده کرد و مرد میان‏سال کوتاه‏قدّى که اثر سفر بر او دیده مى‏شد و جبّه‏اى مصرى به تن داشت و کفش محاملى‏ به پایش و توبره‏اى بر شانه‏اش بود، وارد شد. قاسم برخاست و با او معانقه کرد و توبره را از گردنش پایین نهاد و تشت و آبى خواست و دست او را شست و او را کنار خود نشاند.
غذا خوردیم و دست‏هایمان را شستیم و آن مرد برخاست و نوشته‏اى بیرون آورد که بزرگ‏تر از نصف نوشته مُدرَّج‏ بود و آن را به قاسم داد و او آن را گرفت و بوسید و به کاتبش به نام ابن ابى سلمه داد. ابو عبد اللّٰه آن را گرفت و گشود و خواند تا آن که قاسم احساس ناراحتى کرد. گفت: اى ابو عبد اللّٰه! خیر است! گفت: خیر است ! گفت: واى ! چیزى در باره من آمده است؟ ابو عبد اللّٰه گفت: آنچه ناخوش بدارى، نه ! قاسم گفت: پس چیست؟ گفت: خبر درگذشت شیخ [قاسم] پس از چهل روز از رسیدن این نامه است! و هفت پارچه براى [کفن‏] او آورده شده بود. قاسم گفت: در سلامت از دینم؟ گفت: در سلامت از دینت ! او خوش‏حال شد و خندید و گفت: دیگر چه آرزویى داشته باشم پس از این عمر [طولانى‏]!؟
مرد تازه‏وارد، دستش را به درون توبره‏اش برد و سه پارچه سراسرى [براى کفن] و یک جامه نخىِ راه راه یمنى (بُرد یمانى) و یک عمامه و دو لباس و یک دستمال بیرون آورد و قاسم آنها را گرفت و پیراهنى هم نزدش بود که ابو الحسن [امام هادى، فرزند] امام رضا علیه السلام به او بخشیده بود.


حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
324

۱۴ / ۱۵‌

التَّرحابُ بِالمَوتِ ضاحِکاً في سَلامَةِ الدّینِ

۳۹۴.الغيبة للطوسي عن محمّد بن أحمد الصَّفواني: رَأَيتُ القاسِمَ بنَ العَلاءِ و قَد عُمِّرَ مِئَةَ سَنَةٍ و سَبعَ عَشرَةَ سَنَةً، مِنها ثَمانونَ سَنَةً صَحيحَ العَينَينِ، لَقِيَ مَولانا أبَا الحَسَنِ و أبا مُحَمَّدٍ العَسكَرِيَّينِ‏ علیهما السلام، و حُجِبَ بَعدَ الثَّمانينَ، و رُدَّت‏ عَلَيهِ عَيناهُ قَبلَ وَفاتِهِ‏ بِسَبعَةِ أيّامٍ، و ذٰلِكَ أنّي كُنتُ مُقيماً عِندَهُ بِمَدينَةِ الرّانِ مِن أرضِ آذَربايِجانَ‏، و كانَ لا تَنقَطِعُ تَوقيعاتُ مَولانا صاحِبِ الزَّمانِ‏ علیه السلام‏ عَلىٰ يَدِ أبي جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ العَمرِيِّ، و بَعدَهُ عَلىٰ يَدِ أبِي القاسِمِ‏ الحُسينِ‏ بنِ رَوحٍ قَدَّسَ اللّهُ‏ رُوحَهُما، فَانقَطَعَت عَنهُ المُكاتَبَةُ نَحواً مِن شَهرَينِ فَقَلِقَ رحمه الله لِذٰلِكَ، فَبَينا نَحنُ عِندَهُ‏ نَأكُلُ‏ إذ دَخَلَ البَوّابُ مُستَبشِراً، فَقالَ لَهُ: فَيجُ۱ العِراقِ‏ لا يُسَمّىٰ بِغَيرِهِ، فَاستَبشَرَ القاسِمُ و حَوَّلَ وَجهَهُ إلَى القِبلَةِ، فَسَجَدَ و دَخَلَ‏ كَهلٌ قَصيرٌ يُرىٰ أثرُ الفُيوجِ عَلَيهِ، و عَلَيهِ جُبَّةٌ مِصرِيَّةٌ، و في‏ رِجلِهِ نَعلٌ مَحامِلِيٌ‏ و عَلىٰ كَتِفِهِ مِخلاةٌ، فَقامَ‏ القاسِمُ فَعانَقَهُ‏ و وَضَعَ المِخلاةَ عَن‏ عُنُقِهِ و دَعا بِطَشتٍ و ماءٍ، فَغَسَلَ يَدَهُ‏ و أجلَسَهُ إلىٰ جانِبِهِ، فَأَكَلنا و غَسَلنا أيدِيَنا، فَقامَ الرَّجُلُ‏ فَأَخرَجَ‏ كِتاباً أفضَلَ مِنَ‏ النِّصفِ المُدَرَّجِ، فَناوَلَهُ القاسِمَ فَأَخَذَهُ و قَبَّلَهُ‏ و دَفَعَهُ إلىٰ كاتِبٍ لَهُ يُقالُ لَهُ‏: ابنُ‏ أبي سَلَمَةَ، فَأَخَذَهُ‏ أبو عَبدِ اللّهِ، فَفَضَّهُ و قَرَأَهُ‏ حَتّىٰ أحَسَّ القاسِمُ‏ بِنِكايَةٍ۲، فَقالَ: يا أبا عَبدِ اللّهِ، خَيرٌ؟ فَقالَ: خَيرٌ، فَقالَ: وَيحَكَ! خَرَجَ فِيَّ شَي‏ءٌ، فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ: ما تَكرَهُ فَلا، قالَ القاسِمُ‏: فَما هُوَ؟ قالَ:‏ نَعيُ الشَّيخِ إلىٰ‏ نَفسِهِ بَعدَ وُرودِ هٰذَا الكِتابِ بِأَربَعينَ يَوماً و قَد حُمِلَ‏ إلَيهِ‏ سَبعَةُ أثوابٍ، فَقالَ القاسِمُ: في سَلامَةٍ مِن دِيني؟‏ فَقالَ: في سَلامَةٍ مِن دينِكَ، فَضَحِكَ رحمه الله‏ فَقالَ: ما اُؤَمِّلُ‏ بَعدَ هٰذَا العُمُرِ. فَقالَ: فَقامَ‏ الرَّجُلُ الوارِدُ فَأَخرَجَ مِن مِخلاتِهِ ثَلاثَةَ اُزُرٍ و حِبَرَةً يَمانِيَّةً حَمراءَ و عِمامَةً و ثَوبَينِ و مِنديلًا، فَأَخَذَهُ القاسِمُ‏، و كانَ عِندَهُ قَميصٌ خَلَعَهُ عَلَيهِ مَولانَا الرِّضا أبو الحَسَنِ‏ علیه السلام‏.۳

1.. قال العلّامة المجلسي: الفیج ـ بالفتح ـ معرب پیك. قوله: «لا یسمّی بغیره، أي کان هذا الرسول لا یسمّی إلّا بفیج العراق، أو أنّه لم یسمّه المبشّر، بل هکذا عبّر عنه (بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۳۱۶).

2.. نکایة: أي الضرّ أو الوجع أو الغلبة والانهزام (اُنظر: النهایة:‌ ج ۵ ص ۱۱۷ «نکا»).

3.. الغیبة للطوسي: ص۳۱۰ ح۲۶۳.

  • نام منبع :
    حکمت نامه سالمند (و اندرزنامه جوان)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری محمدحسین صالح آبادی؛ مترجم: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1449
صفحه از 362
پرینت  ارسال به