۱۳ / ۴
از میان رفتن باروری
قرآن
([همسر ابراهیم] گفت: اى واى بر من! آیا فرزند مىآورم با آن که من پیرزنم و این شوهرم پیرمردى است؟! واقعاً این چیز بسیار شگفتی است!).
([ابراهیم] گفت: آیا با این که مرا پیری فرا رسیده است، بشارتم مىدهید؟! به چه بشارت مىدهید؟).
([زکریّا] گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسری خواهد بود، در حالى که همسرم نازاست، و من [نیز] از سالخوردگی، ناتوان شدهام!؟).
(کاف. ها. یا. عین.صاد [این] یادى از رحمت پروردگار تو به بندهاش زکریّاست * در آن هنگام که پروردگارش را [در خلوتگاه عبادت] پنهان خواند * گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده و [سپیدیِ] پیرى، همه سرم را فرا گرفته و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبودهام»).
حدیث
۳۶۴.علل الشرائع ـ به نقل از ابو بصیر، از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام ـ: فرشتگان چون برای نابود کردن قوم لوط آمدند، (گفتند: ما نابود کننده اهل این آبادی هستیم). ساره [همسر ابراهیم علیه السلام] گفت: از شمار اندکِ فرشتگان و فراوانی اهل این آبادی تعجّب میکنم و گفت: چه کسی در برابر قوم لوط تاب میآورد؟ فرشتگان به ساره بشارت (اسحاق و از پیِ اسحاق، یعقوب را) به وی دادند. (او فریادكنان پیش آمد و بر روى خود زد و گفت: پیرزنى نازا [چگونه میزاید]؟!). او در آن زمان، نودساله و ابراهیم نیز صد و بیستساله بود.