وارد برنامه هاى آموزشى حوزه شده است . امّا روشن است كه به اين دو درسِ بريده و منقطع از قبل و بعد نمى توان اميد بست .
در رشته هاى تخصّصى علوم حوزوى نيز ، كه در سايه همان تحولات شكل گرفت ، از علوم حديث خبرى نيست ؛ زيرا رشته هاى دايرشده عبارت است از : تبليغ ، كلام ، تفسير و علوم قرآن .
در مراكز آموزشى دانشگاهى نيز گرچه برخى از درس ها در زمينه علوم حديث در سال هاى قبل از انقلاب اسلامى ايران وجود داشته است ، كه در اين زمينه مى توان از درس هاى استاد مدير شانه چى در دانشگاه مشهد ياد كرد ، ولى علوم حديث ، به عنوان يك گروه آموزشى ، سابقه اى ندارد . در سال هاى اخير ، در برخى از دانشگاه ها ، چون دانشگاه تهران و دانشگاه تربيت مدرس ، آن هم با عنوان علوم قرآن و حديث ، گروه هاى آموزشىِ چندى شكل گرفته كه بسيار نوپاست . و دانشكده علوم حديث شهر رى ـ كه اميدهاى بسيارى را متوجّه خود كرده است ـ نيز هنوز در آغاز راه است و طبعا داراى ظرفيتى محدود . از اين رو ،جاى صد افسوس است كه تاكنون ، آموزش در حوزه حديث ، به موازات پژوهش ، حركت نكرده است .
به نظر مى رسد اهل سنّت ، چنان كه در پژوهش ، بويژه در ساليان اخير ، حركت هاى پرشتابى داشته اند ، در حوزه آموزش نيز جلوتر باشند .
يكى از رشته هاى درسى در نظاميه بغداد ، علم الحديث بود و عبدالوهاب فامى (م۵۰۰ق) و خطيب تبريزى (م۵۰۲ق) از استادان اين درس بودند . ۱ در سال ۷۲۸قمرى ، دارالقرآن ودارالحديث تنكويه در دمشق تأسيس شد و ذهبى از مدرّسان آن بود . ۲ در الأزهر ، از سال ۱۹۳۶ ميلادى ، قانونى به تصويب رسيد كه پس از دوره