سازى آنها ترسيم گردد .
عالمان بايد با انجام تحقيق ، نشانه هاى جعلى بودن حديث را بيان كرده ، احاديث مجعول را معرفى كنند . معناى اين كه حديثى جعلى است ، اين نيست كه مثلاً آن حديث را از «اصول كافى» كنار بگذاريم ؛ بلكه «اصول كافى» را بايد حفظ كرد ؛ هر چند داراى احاديث جعلى باشد . ما حق نداريم در ميراث گذشته خودمان دست ببريم ؛ ولى بايد در آن ، اجتهاد ، تدبير و تعقل كرد و نتيجه آن را در مجموعه اى مستقل ، عرضه كرد . اين كار ، راه را براى عالمِ ديگرى كه آگاه تر است هموار مى سازد تا او نيز با اجتهاد و تدبر خويش بگويد ميراث اوّلى درست بوده و اين ، اشتباه كرده است . بديهى است اين كار مى بايد پيوسته اجرا گردد ، تا جامعه دينى احساس كند ادبيات دينى اش در حال اجتهاد و پويايى است .
ص . مَناهج حديثى سلف
يكى ديگر از خلأهاى حوزه حديث كه پرداختن به آن ضرورى مى نمايد ، بررسى مَنهج (مكتب)هاى حديثى عالمان پيشين است ؛ مثلاً تفاوت كارهاى حديثى مرحوم كلينى با شيخ طوسى از جهت روش تحقيق ، بررسى شود يا منهج هاى حديثى مرحوم مجلسى ، فيض و شيخ حُرّ عاملى در زمان صفويه بررسى شود و تفاوت هاى آنها بيان گردد . نتيجه اى كه انجام دادن كامل اين كار به دنبال خواهد داشت ، اين است كه اگر كسى بخواهد به كتابى حديثى مراجعه كند ، مى داند اين كتاب در چه چارچوبى حركت مى كند و معيارش براى نقد حديث، بررسى سند و گردآورى حديث،چيست.
شناخت روش هاى حديثى مراكز و پايگاه هاى حديثى (مثل رى و قم) و بيان تفاوت مكاتب دوره صفويه با قبلش (قرن پنجم حديث شيعه يا قرن هفتم) و تمايز مناهج حديثى قرن به قرن يا سده هايى كه به هم پيوسته اند ، نيز در ادامه همين مبحث قرار دارد .