ما و ميراث گذشته ۱
ميراث فكرى هر فرهنگ و جامعه ، هويّت و چيستى آن است . آدمى را نمى توان از گذشته فرهنگى اش تُهى ساخت ، كه ديگر توان روييدن و بالندگى نخواهد داشت . بى اعتنايى به ميراث و آن را حفّارى در كوير تلقى كردن ، نوعى ناپختگى و خامى است . رمز رونق و پيشرفت جوامع امروزى ، در پشت پازدن آنها به ميراث گذشته نيست ؛ بلكه در نقد و بالنده سازى آن نهفته است .
امروزه ، نه تنها به ميراث مكتوب كُهنْ بها داده مى شود ؛ بلكه سنگ نبشته ها و ديگر آثار به جاى مانده نيز نگهدارى و مورد مطالعه قرار مى گيرند .
با اين همه ، كاستى و خامى است كه همه راه آينده را در ميراث كهن بجوييم و خود را از تفكّر و شناخت واقعيّت نوين و دانش ها و معارف نو محروم سازيم .
اگرچه نسخه هاى خطّى و دست نوشته ها ، تنها ميراث ما نيستند ؛ امّا به هر روى ، بخش عظيمى از آن را تشكيل مى دهند و ما در برابر اين بخش از ميراث خود ، بويژه در هر گونه طرح يا اقدامى براى احياى ميراث اسلامى ، چند رسالت بر عهده داريم :
يك . حفظ و نگهدارى
دو . تصحيح و احيا