ششم) نسبت داده اند كه در كتاب « مستدرك الوسائل» حاجى نورى (م۱۳۲۰ق) روايت شده است . اين روايت ، گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نيست ، مضمون آن را هم نمى توان تأييد كرد ؛ زيرا چگونه دو عيد باستانى ايرانى در جزيرة العرب در سال هاى نخستين اسلام ، رايج و مرسوم بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟! بى ترديد ، نوروز و مهرگان ، از آيين هايى باستانى ايرانيان اند كه آوازه شان ، پس از ارتباط اعراب با ايرانيان ، بدان سرزمين رفته است و پيش از آن ، آن چنان مقبول مردمان عرب نبوده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با اعياد اسلامى نسخ كند .
حديث ديگر ، آن است كه آلوسى آورده است و تعبيرهاى «نوروز» و «مهرگان» در متن آن نيست و ظاهراً راويان ، اين دو را از روى احتمال (نه قطع و يقين) ، به روايت افزوده اند . بدين رو ، آلوسى پس از نقل حديث مى گويد :
«قيل : هما النيروز والمهرجان» . گفتنى است كه برخى نويسندگان ، اين اضافه را به آلوسى نسبت داده اند كه جزو حديث آورده است :
آلوسى در «بلوغ الإرب» (ج۱ ، ص۳۶۴ ، قاهره ، ۱۹۲۵م) نقل مى كند كه انصار ، عيد نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرضه كردند . حضرت فرمودند : «خداوند متعال ، بهتر از آنها را ، فطر و اضحى را ، به من داده است» . ۱
چنان كه پيش از اين آورديم ، روايت آلوسى چنين است :
قدم النبى صلى الله عليه و آله المدينة و لهم يومان يلعبون فيهما . فقال : «ما هذا اليومان؟» . فقالوا : كنّا نلعب فيهما فى الجاهلية . فقال : «قد أبدله اللّه تعالى بهما خيراً منهما : يوم الأضحى و يوم الفطر» . قيل : هما النيروز و المهرجان .
۲ . روايت «مناقب» ابن شهرآشوب ، گذشته از آن كه مُرسَل است و با تعبير «حُكىَ (آورده اند)» نقل شده است ، نه حاكى آن معلوم است و نه مصدر نقل آن .
۳ . روايت بخارى كه على عليه السلام هديه نوروز را نمى پذيرفت ، گذشته از آن كه با