337
حديث پژوهي

ششم) نسبت داده اند كه در كتاب « مستدرك الوسائل» حاجى نورى (م۱۳۲۰ق) روايت شده است . اين روايت ، گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نيست ، مضمون آن را هم نمى توان تأييد كرد ؛ زيرا چگونه دو عيد باستانى ايرانى در جزيرة العرب در سال هاى نخستين اسلام ، رايج و مرسوم بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟! بى ترديد ، نوروز و مهرگان ، از آيين هايى باستانى ايرانيان اند كه آوازه شان ، پس از ارتباط اعراب با ايرانيان ، بدان سرزمين رفته است و پيش از آن ، آن چنان مقبول مردمان عرب نبوده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را با اعياد اسلامى نسخ كند .
حديث ديگر ، آن است كه آلوسى آورده است و تعبيرهاى «نوروز» و «مهرگان» در متن آن نيست و ظاهراً راويان ، اين دو را از روى احتمال (نه قطع و يقين) ، به روايت افزوده اند . بدين رو ، آلوسى پس از نقل حديث مى گويد :
«قيل : هما النيروز والمهرجان» . گفتنى است كه برخى نويسندگان ، اين اضافه را به آلوسى نسبت داده اند كه جزو حديث آورده است :
آلوسى در «بلوغ الإرب» (ج۱ ، ص۳۶۴ ، قاهره ، ۱۹۲۵م) نقل مى كند كه انصار ، عيد نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرضه كردند . حضرت فرمودند : «خداوند متعال ، بهتر از آنها را ، فطر و اضحى را ، به من داده است» . ۱
چنان كه پيش از اين آورديم ، روايت آلوسى چنين است :
قدم النبى صلى الله عليه و آله المدينة و لهم يومان يلعبون فيهما . فقال : «ما هذا اليومان؟» . فقالوا : كنّا نلعب فيهما فى الجاهلية . فقال : «قد أبدله اللّه تعالى بهما خيراً منهما : يوم الأضحى و يوم الفطر» . قيل : هما النيروز و المهرجان .

۲ . روايت «مناقب» ابن شهرآشوب ، گذشته از آن كه مُرسَل است و با تعبير «حُكىَ (آورده اند)» نقل شده است ، نه حاكى آن معلوم است و نه مصدر نقل آن .
۳ . روايت بخارى كه على عليه السلام هديه نوروز را نمى پذيرفت ، گذشته از آن كه با

1.نور علم ، ش۸ ، ص۱۰۸ .


حديث پژوهي
336

روايت معلّى جاى مناقشه در سند و دلالت ندارد ؛ چنان كه حديث «مناقب» نمى تواند با آن معارضه كند ؛ چرا كه با سستى اى كه در آن مشهود است ، احتمال تقيه نيز در آن مى رود . ۱
گفتنى است حمل روايت «مناقب» ابن شهر آشوب بر تقيه بعيد نيست ؛ چرا كه اهل سنّت ، روزه نوروز را مكروه مى دانند . ۲ و بدين جهت ، در تعارض روايت هاى معلّى و «مناقب» ، جانب روايات معلّى رجحان مى يابد .
بجز اينها ، رساله ها و كتبى نيز در تأييد فضيلت نوروز و روايات معلّى تدوين شده ، كه برخى به چاپ رسيده و برخى ديگر ، خطى باقى مانده اند . ۳
سه . ارزيابى نهايى
چنان كه پيش از اين ياد شد ، اين نوشتار ، نوروز را از منظر حديث و روايت مى كاود و از تاريخ و تقويم نگارى و فقه ، تنها آن را بر مى رسد كه به گونه اى با حديث و روايتْ مرتبط شود و در نقد يا تأييد آن ، سودمند افتد .
اينك نكته هايى درباب اين رواياتْ آورده مى شود تا پس از آن به جمع بندى نهايى نزديك شويم .
يكم . در نقد نوروز ، چهار حديث آورديم . اين احاديث ، به هيچ رو قابل تصحيح و اعتبار نيستند ؛ زيرا :
۱ . روايت اوّل و چهارم ، مضمونى واحد دارند كه اوّلى در مصادر شيعه و دومى در مصادر اهل سنّتْ ياد شده است . روايت شيعى را به قطب راوندى (از عالمان قرن

1.جواهر الكلام ، ج۵ ، ص۴۰ .

2.بدائع الصنائع ، ج۲ ، ص۷۹ ؛ المغنى ، ج۳ ، ص۹۹ .

3.چاپ شده ها مانند : رساله نوروزيه ، سيد هاشم نجفى يزدى ، ۱۳۷۱قمرى . براى نسخه هاى خطى بنگريد به : الذريعة الى تصانيف الشيعة ، ج۲۴ ، ص۳۷۹ـ۳۸۴ ؛ نامه مفيد ، ش۹ ، ص۲۱۳ـ۲۱۵ ، مقاله «نوروز در فرهنگ شيعه» .

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2418
صفحه از 462
پرینت  ارسال به