نماز عصر بوده ، و روز غدير خم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذى الحجة الحرام بود . پس چگونه تواند بود كه هر دو در روز ، نوروز باشد چه ، نوروز ، از قرار حساب گذشته ، بعد از شش هفت سال از فتح مكه معظمه ، بلكه بيشتر ، به ذى الحجة خواهد رسيد ، نه بعد از يك سال ، چنان كه مقتضاى اين دو حديث است . ۱
وى ادامه مى دهد :
و چون هر دو به يك طريق از معلّى منقول است ، . . . پس ترجيح احدهما بر ديگرى من حيث السند متصور نيست ، و بنابراين ، مضمون هيچ يك حجت نخواهد بود ، و بر آن ، اعتماد نشايد كرد ، و به او استدلال نتوان نمود ؛ چه ، تناقض در كلام معصومين عليهم السلام غير واقع است . پس ، از اين جا فهميده مى شود كه اين دو حديث ، كلاهما أو أحدهما از معصومْ تلقى نگرديده ، و چون از او نباشد ، حجيت را نشايد و سند شرعى نتواند بود . ۲
استاد محمد تقى مصباح در حاشيه بر « بحارالأنوار» ، ذيل اين روايت ها نگاشته است :
در باب نوروز ، دو دسته روايت مختلف ، روايت شده است . يكى را معلّى از امام صادق عليه السلام آورده و بر عظمت و ارزش نوروز دلالت دارد و ديگرى حديث امام كاظم عليه السلام است كه آن را از سنّت هاى پارسيان دانسته كه اسلام ، آن را از ميان برداشته است .
بايد دانست كه هيچ يك از آنها صحيح نيست و از اعتبار برخوردار نمى باشد تا بتوان بر پايه آن ، حكم شرعى را اثبات كرد . گذشته از آن كه روايت معلّى ، ايرادهاى ديگرى دارد ، از جهت تطبيق نوروز بر مناسبت هاى ماه هاى عربى . ۳
آن گاه مى نويسد :
ظاهر روايت منصور ، حرمت بزرگداشت نوروز است ؛ چرا كه اين كار ، بزرگداشت