311
حديث پژوهي

حميده ، همسر امام صادق عليه السلام كه درباره اش فرمود : «حميدة مصفّاة من الأدناس» . زن و پيام آورى ، فهيم كرمانى ، ص۲۱۴ . و امام باقر عليه السلام درباره اش گفت : «حميدة فى الدنيا محمودة فى الآخرة» ۱ چطور؟ و زنان بافضيلت و كمال يافته بسيار ديگر؟!

حاصل سخن

حاصل سخن ما ، پس از ذكر مقدّمات پنجگانه ، اين است كه صرف نظر از بحث اعتبار سند اين احاديث ، تسرّع در پذيرشِ دلالت آنها وجهى ندارد ؛ زيرا با توجّه به اين كه دلالت حديث در امور تكوينى ، زمانى پذيرفته است كه قطعى باشد ، و از سوى ديگر ، عقل در احاديث به معناى گونه گون آمده و عالمان دينى در معناى «نقصان عقلْ» احتمالات متعدّدى را مطرح كرده اند ، و در احاديث ديگرى عقل زنان پذيرفته شده ، چگونه مى توان مطلبى واضح و روشن ، از اين احاديث ، استفاده كرد؟
به تعبير ديگر ، تعدّد معانى عقل در روايات ، و تفسيرهاى مختلف از نقصان عقل ، نه تنها ظهورى براى اين احاديثْ باقى نمى گذارد ، بلكه آنها را مجمل نيز مى كند .
و نيز وجود زنان عاقل و انديشمند و پذيرش چنين امكانى در احاديث ، نوعى معارضه را با اين روايات نشان مى دهد و برمبناى نويسنده مقاله «دفاع از حديث» ، سندِ مستفيضْ معتبر است ، مگر در موارد تعارض .
افزون بر اينها ، از آن جا كه در مقاله مورد بحثْ به گفته هاى علاّمه طباطبايى رحمه الله بسيار استنادشده ، مناسب است در اين جا سخن علاّمه را در پاسخ يكى از دانشمندان ، بنگريم :
آيا قبول داريد كه حضرت زينب ، مقام ولىِّ عهدى داشت؟ و اگر داشت(به علاوه بقيّه كارهايى كه به عهده اش بود) ، نشان اين نيست كه در اسلام ، زن ، اگر لياقتش را داشته باشد ، مى تواند پابه پاى مرد به پيش رود ؟

1.همان .


حديث پژوهي
310

زمانى كه پادشاه پير شد ، نخبگان جامعه نزد او آمدند و گفتند : خوب بر ما حكومت كردى ؛ اينك سنّى از شما گذشته و جانشينى جز پسرت ندارى ، امّا او از شئون حكومت كناره مى گيرد و از دنيا بهره نمى برد . خوب است او را با زنان ، آشنا سازى تا لذّت دنيا را بچشد و به حكومتدارى روكند . پدر ، دخترى با ادب و عقل را به ازدواجش درآورد . دختر را به خانه پسر برد . او مشغول عبادت و نماز بود . وقتى از نماز فارغ گشت ، گفت : من را با زنان كارى نيست ؛ اگر مى خواهى با من باش و كارهايى كه من انجام مى دهم ، انجام ده ، كه پاداش هاى چنين و چنان خواهى برد . زن گفت : همان كنم كه تو دوست دارى . پس از مدّتى ، پدر ، از عروس خود سوال كرد : آيا باردار شده اى؟ گفت : فرزندت لباسى از من كنار نزده . پدر خشمگين شد و دختر را به خانه پدر بازگرداند ، وپسر را زندانى كرد و برخانه نگاهبان گذاشت . پس از سه روز ، در را باز كرد . او را در خانه نيافتند . او خضر عليه السلام بود .

گذشته از اين روايات كه در آنها از جنبه نظرى ، عقل زنان پذيرفته شده ، مطالعه تاريخِ اسلام و تاريخ اديان نيز حكايت از وجود زنان برجسته و تاريخ ساز دارد . آيا بايد آنان را ناقص العقل شمرد(با اين كه از بسيارى از مردان در تمامى عرصه هاى زندگى عاقل تر بودند)؟ يا بايد آنان را استثنا دانست؟ مگر قضاياى عقلى و حقيقى ، استثنا بر مى دارد (آن هم تا اين حد) ؟
آيا مريم و آسيه كه مَثَل و نمونه براى همه مومنان بودند ۱ ، نقص عقل دارند يا استثنا هستند؟ همان مريم كه مفتخر به «اصطفاكِ وطهّركِ» ۲ است و خداوند ، او را «آيه» . سوره مومنون، آيه ۵۰. دانسته و فرشتگان با او تكلّم كرده اند . . . إذ قالت الملائكة يامريم! ۳ خديجه ، همسر پيامبرخدا صلى الله عليه و آله چطور؟ يا فاطمه ، دختر گرامى پيامبر كه سيّده زنان عالميان است؟ يا زينب عليهاالسلام كه امام سجّاد عليه السلام درباره اش فرمود : «أنت بحمد اللّه عالمة غير معلّمة» ؟ ۴

1.سوره تحريم ، آيه ۱۱ ـ ۱۲ .

2.سوره آل عمران ، آيه ۴۲ .

3.سوره آل عمران ، آيه ۴۲ و ۴۵ .

4.مقتل الحسين ، الموسوى المقرّم .

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2287
صفحه از 462
پرینت  ارسال به