زمانى كه پادشاه پير شد ، نخبگان جامعه نزد او آمدند و گفتند : خوب بر ما حكومت كردى ؛ اينك سنّى از شما گذشته و جانشينى جز پسرت ندارى ، امّا او از شئون حكومت كناره مى گيرد و از دنيا بهره نمى برد . خوب است او را با زنان ، آشنا سازى تا لذّت دنيا را بچشد و به حكومتدارى روكند . پدر ، دخترى با ادب و عقل را به ازدواجش درآورد . دختر را به خانه پسر برد . او مشغول عبادت و نماز بود . وقتى از نماز فارغ گشت ، گفت : من را با زنان كارى نيست ؛ اگر مى خواهى با من باش و كارهايى كه من انجام مى دهم ، انجام ده ، كه پاداش هاى چنين و چنان خواهى برد . زن گفت : همان كنم كه تو دوست دارى . پس از مدّتى ، پدر ، از عروس خود سوال كرد : آيا باردار شده اى؟ گفت : فرزندت لباسى از من كنار نزده . پدر خشمگين شد و دختر را به خانه پدر بازگرداند ، وپسر را زندانى كرد و برخانه نگاهبان گذاشت . پس از سه روز ، در را باز كرد . او را در خانه نيافتند . او خضر عليه السلام بود .
گذشته از اين روايات كه در آنها از جنبه نظرى ، عقل زنان پذيرفته شده ، مطالعه تاريخِ اسلام و تاريخ اديان نيز حكايت از وجود زنان برجسته و تاريخ ساز دارد . آيا بايد آنان را ناقص العقل شمرد(با اين كه از بسيارى از مردان در تمامى عرصه هاى زندگى عاقل تر بودند)؟ يا بايد آنان را استثنا دانست؟ مگر قضاياى عقلى و حقيقى ، استثنا بر مى دارد (آن هم تا اين حد) ؟
آيا مريم و آسيه كه مَثَل و نمونه براى همه مومنان بودند ۱ ، نقص عقل دارند يا استثنا هستند؟ همان مريم كه مفتخر به «اصطفاكِ وطهّركِ» ۲ است و خداوند ، او را «آيه» . سوره مومنون، آيه ۵۰. دانسته و فرشتگان با او تكلّم كرده اند . . . إذ قالت الملائكة يامريم! ۳ خديجه ، همسر پيامبرخدا صلى الله عليه و آله چطور؟ يا فاطمه ، دختر گرامى پيامبر كه سيّده زنان عالميان است؟ يا زينب عليهاالسلام كه امام سجّاد عليه السلام درباره اش فرمود : «أنت بحمد اللّه عالمة غير معلّمة» ؟ ۴
1.سوره تحريم ، آيه ۱۱ ـ ۱۲ .
2.سوره آل عمران ، آيه ۴۲ .
3.سوره آل عمران ، آيه ۴۲ و ۴۵ .
4.مقتل الحسين ، الموسوى المقرّم .