آنچه امروزه ثابت است ، اين است كه خبر متواتر ، يا خبر همراه با قرينه قطعى ، بدون ترديد ، حجّت است . و امّا جز اينها ، روايات مورد وثوق ، تنها در احكام شرعى فرعى حجّت است .
دليلش آن است كه حجّيت شرعى ، از اعتبارهاى عقلايى است كه تابع اثر شرعى مى باشد ؛ اثرى كه قابليّت جعل و اعتبار داشته باشد . حوادث تاريخى و مسائل عقيدتى ، بدين معنا حجّيت بردار نيست ؛ زيرا در آن ، اثر شرعى نيست ؛ و معنا ندارد كه شارع ، غير علم را علم دانسته ، مردم را بدان متعبّد سازد در موضوعات خارجى ، اگرچه اثر شرعى متصوراست ، امّا چون اثر جزئى است ، بازهم در جرگه اعتبار شرع قرار نمى گيرد .
مرحوم علاّمه طباطبايى ، اين مطلب را در موارد متعدّدى از تفسير گرانسنگ الميزان و تعليقه بر بحارالأنوار ، گوشزد كرده است . ۱
آيه اللّه ميرزا جواد تهرانى رحمه الله در اين باب نگاشته است :
در مطالب اعتقاديّات ، بايد به مدارك معلوم (چه از جهت صدور و چه از جهت دلالت) متّكى باشيم . با خبر واحد غيرمعلوم الصدور و يا تأويل متشابهات ، به نظر و ميل خودمان و بدون ارجاع به محكمات ، نبايد به مطلبى اعتقاد ورزيم و از واقع ، اِخبار قطعى بنماييم .
هر حديثى كه بر خلاف محكمات قرآن كريم ، يا احاديث متواتره قطعىّ الدلاله ، يا برخلاف عقل فطرى سليم بود ، بايد رد و تكذيب شود . اگر حديثى نه چنين مخالفتى داشت(كه موجب طرح و تكذيب آن شود) و نه حديث معلوم الصدور و معلوم الدلاله بود(كه موجب اخذ و التزام به مفاد آن بشود) بايد آن را در بوته اجمال و احتمال گذاشت و به تعبير ديگر ، در مورد آن بايد توقّف نمود و به عبارت ثالث ، چنين حديثى كه منتسب به اهل بيت عليهم السلام است ، علم آن را به خود اهل بيت بايد واگذاشت . گرچه در كتب احاديث ، هزاران حديث در موضوعات مختلف از اين قبيل مشاهده گردد ، نه آن را بايد طرح و تكذيب كرد و نه بايد به ظاهر آن تعبّداً