فرأيت أنّ الصبر على ذلك أفضل من تفريق كلمة المسلمين و سفك دمائهم ، و الناس حديثو عهدٍ بالاسلام ، والدين يمخض مخض الوطب ، يفسده أدنى وهن و يعكسه أقل خلق . ۱
۰.ديدم صبر ، از تفرقه ميان مسلمانان و ريختن خونشان بهتر است . مردم ، تازه مسلمان اند و دين ، مانند مشكى است كه تكان داده مى شود ؛ كوچك ترين سستى اى آن را تباه مى كند و كوچك ترين فردى آن را وارونه مى سازد .
۰.و نيز فرموده است :قد علمتم أنى أحق الناس بها من غيرى ، واللّه لأسلمن ما سلمت أمور المسلمين و لم يكن فيها جور إلاّ عَلَىَّ خاصّة . ۲
۰.شما خود مى دانيد من از همه براى خلافتْ شايسته ترم . به خدا سوگند ، مادام كه كار مسلمانان رو به راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد ، مخالفتى نخواهم كرد .
پس از به دست گرفتن حكومت نيز همبستگى و اجتماع مسلمانان برايش يك اصل بود . وى شُريح را بر مسند قضاوتْ ابقا كرد تا اجتماع مسلمانان ، شكل گيرد . بر اين اساس ، به او مى فرمايد :
۰.اقضِ بما كنت تقضى حتى يجتمع أمرالناس . ۳
۰.همان گونه كه (پيش از اين) داورى مى كردى ، داورى كن ، تا امور مردمْ سامان گيرد .
و نيز علّت عدم پافشارى خود را بر پاره اى تغييرات فرهنگى ، جلوگيرى از تفرقه و شورشْ معرّفى مى كند :
۰.ولقد خفت أن يثوروا في ناحية جانب عسكرى ما لقيت من هذه الأمّة من الفرقة . ۴