عادى . معناى اين سخنْ آن است كه باقى مانده عاطفه و احساسات دينى جامعه جمع شد و به غليان آمد و در يك لحظه منفجر شد و پيشواى متعهّد ، جز چنين لحظه اى را آرزو نمى كند : لحظه انفجار در زندگى امّت ، تا از آن بهره بَرَد و امّت را به سير طبيعى بازگرداند . امام ، ناگزير بود از چنين وقتى بهره بَرَد ؛ چرا كه آمادگى روحى و روانى مردمان دنياى اسلام ، آمادگى شرايط سكون و عادى و براساس يك برنامه تدريجى نيست .
اگر امام ، باطل را به صورت موقّتْ باقى مى گذارد و دخل و تصرّف حاكمان پيشين را امضا مى كرد و در برابر معاويه و ساير حزب ها سكوت مى كرد ، توفان برخاسته ، فروكش مى كرد و آن آمادگى عاطفى و روحى از ميانْ رخت بر مى بست .
سه . همبستگى و وحدت جامعه اسلامى
امام على عليه السلام چه در دوران سكوت و چه در دوران خلافت ، همبستگى جامعه اسلامى و جلوگيرى از فروپاشى آن را يكى از اهداف اساسى خود بر مى شمارد و بارها بر آن ، تأكيد مى كند . درباره دوران سكوت ، سخنان بسيار از وى نقل شده است ، مانند :
۰.فرأيت أن الصبر على هاتى أجحى فصبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجى . ۱
۰.ديدم صبر بر چنين حالت طاقت فرسايى عاقلانه تر است . پس صبر كردم ، در حالى كه خارى در چشم و استخوانى در گلو داشتم .
۰.ابن ابى الحديد ، از عبد اللّه بن جُناده از امام على عليه السلام نقل مى كند كه :و أيم اللّه لولا مخافة الفرقة بين المسلمين و أن يعود الكفر و يبور الدين ، لَكُنّا على غير ما كنا لهم عليه . ۲
۰.به خدا سوگند ، اگر بيم وقوع تفرقه در ميان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهى دين نبود ، رفتار ما با آنان ، طور ديگر بود .
۰.و نيز كلبى از على عليه السلام نقل مى كند كه پيش از عزيمت به سوى بصره ، در يك سخنرانى ، حادثه تلخ سكوت پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله را چنين شرح مى كرد :