217
حديث پژوهي

عادى . معناى اين سخنْ آن است كه باقى مانده عاطفه و احساسات دينى جامعه جمع شد و به غليان آمد و در يك لحظه منفجر شد و پيشواى متعهّد ، جز چنين لحظه اى را آرزو نمى كند : لحظه انفجار در زندگى امّت ، تا از آن بهره بَرَد و امّت را به سير طبيعى بازگرداند . امام ، ناگزير بود از چنين وقتى بهره بَرَد ؛ چرا كه آمادگى روحى و روانى مردمان دنياى اسلام ، آمادگى شرايط سكون و عادى و براساس يك برنامه تدريجى نيست .
اگر امام ، باطل را به صورت موقّتْ باقى مى گذارد و دخل و تصرّف حاكمان پيشين را امضا مى كرد و در برابر معاويه و ساير حزب ها سكوت مى كرد ، توفان برخاسته ، فروكش مى كرد و آن آمادگى عاطفى و روحى از ميانْ رخت بر مى بست .

سه . همبستگى و وحدت جامعه اسلامى

امام على عليه السلام چه در دوران سكوت و چه در دوران خلافت ، همبستگى جامعه اسلامى و جلوگيرى از فروپاشى آن را يكى از اهداف اساسى خود بر مى شمارد و بارها بر آن ، تأكيد مى كند . درباره دوران سكوت ، سخنان بسيار از وى نقل شده است ، مانند :

۰.فرأيت أن الصبر على هاتى أجحى فصبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجى . ۱

۰.ديدم صبر بر چنين حالت طاقت فرسايى عاقلانه تر است . پس صبر كردم ، در حالى كه خارى در چشم و استخوانى در گلو داشتم .

۰.ابن ابى الحديد ، از عبد اللّه بن جُناده از امام على عليه السلام نقل مى كند كه :و أيم اللّه لولا مخافة الفرقة بين المسلمين و أن يعود الكفر و يبور الدين ، لَكُنّا على غير ما كنا لهم عليه . ۲

۰.به خدا سوگند ، اگر بيم وقوع تفرقه در ميان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهى دين نبود ، رفتار ما با آنان ، طور ديگر بود .

۰.و نيز كلبى از على عليه السلام نقل مى كند كه پيش از عزيمت به سوى بصره ، در يك سخنرانى ، حادثه تلخ سكوت پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله را چنين شرح مى كرد :

1.نهج البلاغة ، خطبه۳ .

2.شرح نهج البلاغة ، ج۱ ، ص۳۰۷ .


حديث پژوهي
216

نارضايتى ها شكل مى گيرد و در صورتى سر بر مى آورد كه تاب تحمّل عمومى سر آمده باشد . از سوى ديگر ، در شرايط انقلابى ، توان و آمادگى مردم براى تحمل سختى ها نيز بيشتر است و بسيارى از دگرگونى ها را در آن شرايط ، مى پذيرند كه در شرايط عادى پذيرش آنها دشوار است .
از اين رو ، حاكم ، از يك سو بايد بيشترين بهره سالم و سودمند را از اين تحمّل و توان عمومى بِبرَد و از ديگر سو ، به مطالبات عاطفى و حقوقى بسيارِ آنان ، پاسخ دهد و بسا اوقات مى بايد از پاره اى از حقوق حكومت ، صرف نظر كند و يا آن كه پاره اى سخت گيرى ها را معمول دارد .
شهيد صدر ، در پاسخ به اين كه چرا امام على عليه السلام نخستْ معاويه را ابقا نكرد تا دولتش مستقر گردد و سپس او را كنار گذارد ، مى نويسد :
لا بدّ من الالتفات أيضاً إلى أنّ أميرالمومنين عليه السلام جاء في أعقاب ثورة ، و لم يجئ فى حالة اعتيادية . و معنى ذلك أن البقية الباقية من العواطف الاسلامية ، كلّ هذه العواطف تجمعت ، ثم ضغطت ، ثم انفجرت في لحظة ارتفاع و ماذا ينتظر القائد الرسالى غير لحظة ارتفاع في حياة اُمة ، لكى يستطيع أن يستثمر هذه اللحظة في سبيل إعادة هذه الأمة إلى مسيرها الطبيعى .
كان لا بدّ للامام أن يستثمر لحظة الارتفاع الثورية هذه ، لأن المزاج النفسى و الروحى وقتئذ لشعوب العالم الاسلامى ، لم يكن ذاك المزاج الاعتيادى الهادى الساكن حسب مخطط تدريجى . . . .
لو أن الإمام على عليه السلام أبقى الباطل مؤتاً و أمضى التصرفات الكيفية التى قام بها الحكّام من قبل ، لو أنّه سكت عن معاوية و سكت عن أحزاب أخرى مشابهة لمعاوية بن أبي سفيان ، إذن لهدأت العاصفة و لانكمش هذا التيار العاطفى النفسى . ۱
بايد توجه داشت كه امام على عليه السلام پس از يك انقلاب ، روى كار آمد ونه در شرايطى

1.أهل البيت تنوع أدوار و وحدة هدف ، ص۱۰ ـ ۱۱ .

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2453
صفحه از 462
پرینت  ارسال به