211
حديث پژوهي

واعلم أنّ قوماً ممن لم يعرف حقيقة فضل أميرالمومنين عليه السلام ، زعموا أنّ عمر كان أسوس منه ، و إن كان هو أعلم من عمر ، و صرح الرئيس أبو على سينا بذلك في الشفا في الحكمة ، و كان شيخنا أبوالحسين يميل إلى هذا ، و قد عرّض به في كتاب الغرر ، ثم زعم أعداؤ و مباغضوه أن معاوية كان أسوس منه وأصحّ تدبيراً ، و قد سبق لنا بحث قديم في هذا الكتاب في بيان حسن سياسة أميرالمومنين عليه السلام و صحة تدبيره . ۱

۰.بدان كه گروهى از آنان كه كُنهِ فضليت اميرمومنان را نشناخته اند ، گمان برده اند كه عُمر از او سياستمدارتر بود ، گرچه وى از عمر داناتر بود . ابن سينا در بخش حكمت از كتاب الشفا ، بدين امر ، تصريح كرده است . استاد ما ابوالحسين نيز بدين مطلبْ گرايش داشت و آن را در كتاب الغرر آورده است . سپس گروهى از دشمنان و كينه توزان امام على عليه السلام ، گمان بردند كه معاويه از او سياستمدارتر و تدبيرش درست تر بـود !
ما پيش از اين ، در همين كتاب شرح نهج البلاغة ، از سياست نيكو و تدبير درست امام على عليه السلام سخن رانديم .

۰.شهيد سيد محمد باقر صدر ، اين مطلب را با اين پرسش ها مطرح كرده است :لماذا لم يرتض الإمام بانصاف الحلول أو بشيء من المساومة؟ لماذا لم يسكت؟ لماذا لم يُمْضِ ولو بصورة مؤّتة الجهاز الفاسد الذى تركه و خلفه عثمان بعد موته؟
لماذا لم يُمْضِ الجهاز حتى إذا أطاعه هذا الجهاز و أسلم له القيادة بعد ذلك يستطيع أن يمارس بشكل أقوى و أعنف عملية التصفية؟ ۲

۰.چرا امام به پاره اى از راه حل هاى منصفانه و چانه زنى ها تن در نداد؟ چرا سكوت نكرد؟ چرا به صورت موقّت ، دستگاه فاسد باقى مانده از زمان عثمان را نپذيرفت؟ چرا دستگاه فاسد را تأييد نكرد ، تا هنگامى كه در برابر او تسليم شدند ، بتواند با نيرومندى و قاطعيت ، آن را بپالايد؟

1.شرح نهج البلاغة ، ج۱۰ ، ص۲۱۲ .

2.أهل البيت تنوع أدوار و وحدة هدف ، دارالتعارف ، بيروت ، ۱۴۱۰هـ ـ ۱۹۹۰م ، ص۱۹ .


حديث پژوهي
210

فاصله ها افزون تر ، اين دشوارى نمود بيشترى دارد .
بر پايه همين نكته ، فهم قرآن ، دير ياب است و همين نكته در فهم انديشه و رفتار پيامبرانى چون : حضرت خضر ، نوح ، ابراهيم و . . . بايد منظور گردد .
گفتنى است اين قاعده ، چنان كه در فهم انديشه هاى بلندِ غير مادّى و فراتر از حصارهاى مكانى و زمانى سارى است ، در فهم رفتارها و كردارهاى اجتماعى هم مى بايد به كار گرفته شود ؛ يعنى استخراج و تدوين محكماتِ انديشه و رفتار انسان هاى بزرگ ، رمزِ دستيابى به فهم درست شخصيت و زندگى آنان است .
بر پايه اين قاعده ، شناخت امام على عليه السلام و وارد شدن به دنياهاى بزرگِ انديشه و رفتار او ، كشف اصول و محكمات انديشه و سيره اش را مى طلبد و بدون آن ، دستيابى به نظامى موزون ، ناممكن و يا دشوار است .
اين گفتار ، تلاش مى كند قواعد فهم سيره سياسى امام على عليه السلام را تا اندازه اى بنمايانَد . . . و البته اين ، بخشى از آن كارِ بزرگ است .
پيش از آن ، لازم مى بينم كه براى نشان دادن اهمّيت و اولويت اين قاعده ، به پاره اى از پرسش ها و ابهام ها در زندگى و سيره سياسى امام على عليه السلام اشاره شود .

۱ . سكوت امام على

پس از رحلت رسول خدا ، اميرمومنان ، زمانى طولانى سكوت كرد و از جريان هاى سياسى ـ اجتماعى جامعه اسلامى كناره گرفت . اين سكوت و كناره گيرى ، براى برخى پرسش آفرين و ابهام زاست . بدين معنا كه مى پرسند : چگونه امام عليه السلام با كناره گيرى خود ، شاهد بروز انحراف در جامعه بود و با آن ، ستيز نمى كرد ؟

۲ . تدبير سياسى

۰.ابن ابى الحديد ، در اين باره مى گويد :

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2530
صفحه از 462
پرینت  ارسال به