161
حديث پژوهي

فقه الإمام الصّادق عليه السلام مطرح شد و شهيد بزرگوار سيّد محمّد باقر صدر ، در اهميت و تجليل از آن ، مقاله اى با عنوان «فهم و تفسير اجتماعى متون دينى در فقه جعفرى» نگاشت . در اين مقاله آمده است :
به گمان قوى ، اين نخستين بار باشد كه از يك فقيه اسلامى در مكتب امام صادق عليه السلام ، نظريه اى گسترده تر درباره عنصر فهم اجتماعى نصوص (متون) دينى مى خوانم كه در آن با ژرف نگرى و باريك بينى ، ميان «مفهوم لغوى ولفظى» نص با «مدلول اجتماعى» آن ، تفاوت نهاده و حدود قانونى مدلول اجتماعى را روشن كرده است . ۱
اكنون ، براى نخستين بار ، ملاحظه مى كنيم كه عنصر فهم اجتماعى نصوص ، به صورتى مستقل مطرح مى شود و هنگامى كه برخى از بخش هاى كتاب فقه الإمام الصادق عليه السلام را مى خوانيم ، مى بينيم استاد بزرگ ما ، شيخ محمد جواد مغنيه ، در اين تأليف خود ، اين موضوع را طرح كرده و با دست خويش ، فقه جعفرى را به شكلى زيبا از نظر شيوه و تعبير و بيان ، آورده است .
آرى ، در اين كتاب مى بينيم عنصر جنبه اجتماعى از فهم دليل و تمايز ميان آن و جنبه لفظى خالص ، در موارد متعدّد ، مورد تأكيد قرار مى گيرد . ۲
به گمان ما اين قاعده ، راهى وسط و ميانه است كه دو طرف آن ، يكى اجتهاد در برابر نصوص است وديگرى ، تحجّر و جمود در فهم نص .
اجتهاد در برابر نص ، خارج شدن از حصار نُصوص است ، تا آن جا كه مدلول قطعى آن ، ناديده انگاشته شود ؛ چنان كه تحجّر و جمود ، آن است كه فهم ، در بند الفاظ و واژگان زندانى گردد .
خطر تحجّر و جمود ، كمتر از خطر اجتهاد در برابر نص نيست . تحجّر ، به ناكامى دين در اداره زندگى مى انجامد و از دين ، چهره اى خشن ، غيرقابل انعطاف

1.همراه با تحول اجتهاد ، ترجمه على اكبر ثبوت ، ص ۲۵ .

2.همان ، ص ۲۶ .


حديث پژوهي
160

تعاريف و پيشينه

تدبّر و تعقّل در فهم حديث ، آن است كه با در نظر داشتن حريم و حصار روايت ، با آن از سَرِ سادگى و بلاهت برخورد نشود ؛ بلكه با اين اعتقاد در فهم آن تلاش شود كه : گويندگان حديث ، انسان هايى حكيم ، دور انديش ، انسان شناس و آگاه به پيدا و پنهان هستى بوده اند .
و نيز دانسته شود كه مخاطب آنان ، همه انسان ها در تمامى عصرها هستند و در ميان اينان ، فرزانگان ، نابغه ها و . . . خواهند بود .
به تعبير ديگر ، به خود اجازه ندهيم كه متن دينى مسلّم الصدور و حديث و روايت قطعى را در حِصار انديشه بسته خويش معنا كنيم ؛ بلكه نص را دريايى ژرف از معارف و معانى بدانيم كه انسان ها به اندازه ظرف وجودى و فكرى خويش از آن بهره مى جويند .
به بيان ديگر ، اجتهاد در فهم نص ، آن است كه تمامى امكانات معرفتى (از قبيل اطّلاعات ، تجربه ، دانش ، رايزنى علمى ، تعقّل و انديشه ورزى) براى فهم نص به كار گرفته شود .
اجتهاد در فهم نص ، نقطه مقابل اجتهاد در برابر نص است . اوّلى ، التزام به نص و در آن غور كردن است ؛ و دومى ، لااباليگرى در برخورد با نص ، بغى فكرى بر متن دينى ، مقدّم داشتن رأى بر شرع و تجاوز از شريعت است .
روشن است كه كاربُرد اين قاعده در جايى است كه نصِّ قطعىّ الدّلاله در ميان نباشد ؛ وگرنه ، اجتهاد در نصِّ قطعىّ الدّلاله ، به تأويل دين و بطلان شريعت خواهد انجاميد .
* * *
طرح و تبيين از اين قاعده ، نخستين بار توسّط شيخ محمدجواد مُغْنيه در كتاب

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2396
صفحه از 462
پرینت  ارسال به