اجتهاد در فهم نصوص ۱
إنَّ المَعْرِفَةَ ، هي الدّراية للرّوايَةِ . ۲
تحمّل حديث و بازگو كردن آن ، امرى سهل و روان است ؛ ولى فهم ، سنجش و موازنه آن ، عملى سخت و دشوار . گرچه روايت و درايت ، هر دو ارجمند و گران است ، و بدون روايت ، درايتْ ممكن نيست ، امّا هدف اصلى و مقصد اعلا ، در درايتْ نهفته است .
درايت ، به سان روايت ، قواعدى دارد كه بدون رعايت آن ، حديث شناسى ـ بلكه دين شناسى ـ محقّق نمى گردد و عالمان و محدّثان بزرگ ، در سلوك حديثى خويش ، بدين قواعد پايبند بوده اند .
گرچه تمامى اين قواعد و اصول مدوّن و مبوّب نيست ، ليكن از لابه لاى فقه الحديثِ انديشمندان دينى و برخورد آنان با روايت ، قابل اصطياد است .
در اين گفتار ، به اصطياد يكى از اين قواعد نظر داريم و آن ، «اجتهاد در فهم نُصوص (متون دينى)» است .