83
حديث پژوهي

ض . فلسفه علوم حديث

از كارهاى ديگرى كه در حوزه علوم حديثْ جدا جاى آن خالى است ، پژوهش در فلسفه علوم حديث است ؛ به اين بيان كه نگاهى بيرونى به علوم حديث و تقسيمات آن داشته باشيم و حد و مرزهايش را در فضاى بالاترى مشخص كنيم ؛ مثلاً جايگاه درايه ، فقه الحديث ، سند ، سازماندهى رشته هاى حديثى و . . . را با كمك فلسفه علوم حديث مى توان تعيين كرد .
بررسى علوم حديث در گذشته ، حال و آينده و اين كه تقسيمات علوم حديث از چه زمانى آغاز شده است ، تطوّرات آنچه بوده است و در آينده علوم حديث را چگونه بايد تقسيم بندى كرد ، از مباحثى است كه مى توان در اين بخش به آن پرداخت .
با نگاه به گذشته مشاهده مى شود كه دانش هاى حديثى پيشين با اين عنوان ها آغاز شده است : علم رجال حديث ، علم جرح و تعديل ، علم مختلَف الحديث و علم غريب الحديث . پس از گسترش اين مباحث ، وقتى كه به دوره دوم مى رسيم ، مى بينيم كه در ميان اهل سنّت ، اين حركتْ نضج مى گيرد و گسترده مى شود ؛ اما در شيعه خلأى كامل در اين دوره احساس مى شود . دوره سوم كه از قرن دهم در شيعه آغاز مى شود علوم حديث تعريف شده و مقدارى حد و مرز مى يابد . الان نيز وضعيت علوم حديث به مرحله اى رسيده كه بايد به صورتى جدّى گذشته را نگاه كنيم و به تعريف و تقسيم بندى جديدى از «علوم حديث» برسيم .
به همين منظور ، طى مقاله اى كه در شماره شانزدهم فصل نامه «علوم حديث» نوشته ام ، چنين پيشنهاد شده است كه دانش هاى حديثى را بايد در اين چند رشته مطرح كنيم : تاريخ حديث ، فلسفه علوم حديث ، دانش هاى نظرى حديث ، دانش هاى تطبيقى حديث و دانش هاى مُعين . در رشته تاريخ حديث ، از تطوّرات بحث مى شود . در رشته فلسفه علوم حديث ، رابطه قرآن و حديث ، رابطه حديث و


حديث پژوهي
82

سازى آنها ترسيم گردد .
عالمان بايد با انجام تحقيق ، نشانه هاى جعلى بودن حديث را بيان كرده ، احاديث مجعول را معرفى كنند . معناى اين كه حديثى جعلى است ، اين نيست كه مثلاً آن حديث را از «اصول كافى» كنار بگذاريم ؛ بلكه «اصول كافى» را بايد حفظ كرد ؛ هر چند داراى احاديث جعلى باشد . ما حق نداريم در ميراث گذشته خودمان دست ببريم ؛ ولى بايد در آن ، اجتهاد ، تدبير و تعقل كرد و نتيجه آن را در مجموعه اى مستقل ، عرضه كرد . اين كار ، راه را براى عالمِ ديگرى كه آگاه تر است هموار مى سازد تا او نيز با اجتهاد و تدبر خويش بگويد ميراث اوّلى درست بوده و اين ، اشتباه كرده است . بديهى است اين كار مى بايد پيوسته اجرا گردد ، تا جامعه دينى احساس كند ادبيات دينى اش در حال اجتهاد و پويايى است .

ص . مَناهج حديثى سلف

يكى ديگر از خلأهاى حوزه حديث كه پرداختن به آن ضرورى مى نمايد ، بررسى مَنهج (مكتب)هاى حديثى عالمان پيشين است ؛ مثلاً تفاوت كارهاى حديثى مرحوم كلينى با شيخ طوسى از جهت روش تحقيق ، بررسى شود يا منهج هاى حديثى مرحوم مجلسى ، فيض و شيخ حُرّ عاملى در زمان صفويه بررسى شود و تفاوت هاى آنها بيان گردد . نتيجه اى كه انجام دادن كامل اين كار به دنبال خواهد داشت ، اين است كه اگر كسى بخواهد به كتابى حديثى مراجعه كند ، مى داند اين كتاب در چه چارچوبى حركت مى كند و معيارش براى نقد حديث، بررسى سند و گردآورى حديث،چيست.
شناخت روش هاى حديثى مراكز و پايگاه هاى حديثى (مثل رى و قم) و بيان تفاوت مكاتب دوره صفويه با قبلش (قرن پنجم حديث شيعه يا قرن هفتم) و تمايز مناهج حديثى قرن به قرن يا سده هايى كه به هم پيوسته اند ، نيز در ادامه همين مبحث قرار دارد .

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2382
صفحه از 462
پرینت  ارسال به