301
حديث پژوهي

در دلالت ، نص باشد و يا اين كه قرائن يقين آور در سند و دلالت بر آن اقامه شود ، تا بتوان به استنتاج دست زد .
البته اين بدان معنا نيست كه هر خبر غير متواتر را طردكنيم و نسبت كذب و جعل به آن بدهيم ؛ بلكه اين كار هم روا نيست . روايات غير متواتر و غير نص ، تا زمانى كه با دليل عقلى قطعى مخالفتى نداشته باشند ، طرد آنها جايز نيست ؛ همانگونه كه براساس چنين احاديثى نمى توان به رأى دين در اين حوزه ها دست يافت . رعايت اين حريم ، نشانه بى اعتنايى به حديث نيست ، بلكه نشانه پايبندى به مرزهاى تعيين شده از سوى دين است .
سه . بهتر آن بود كه نويسنده ، نخست ، مراد از عقل را نشان مى داد تا محلّ نزاع ، تحرير گردد ؛ زيرا در احاديث و روايات ، عقل به معانى گوناگونى دلالت دارد و محدّثان نيز بر اين امر ، صحّه گذارده اند .
شيخ حرّ عاملى فرموده است :
عقل در كلام دانشمندان و حكما ، به معانى گوناگونى استعمال مى شود و تتبّع و جستجو نشان مى دهد كه در احاديث و روايات ، به سه معنا استعمال شده :
۱ . نيروى درك خير و شر و تميز ميان آنها ، و اين ، مناط و ملاك تكليف است .
۲ . ملكه اى درونى كه انسان را به گزينش خوبى ها و رها كردن بدى ها، فرا مى خوانَد.
۳ . تعقّل و دانش ، و بدين جهت است كه مى بينيم در روايات ، عقل در برابر جهل و نادانى به كار رفته است . ۱
علاّمه مجلسى نيز سخنى مشابه همين دارد و فرموده است :
اخبارى كه در ابواب عقل و جهل رسيده ، يا به معناى نيروى درك خير و شر است و يا به معناى ملكه اى درونى كه انسان را به انتخاب خوبى ها و ترك بدى ها دعوت مى كند . البته در معناى دوم ، روايات بيشترى وجود دارد و برخى روايات ، احتمال معناى ديگر هم دارد . همان طور كه در بعضى از آنها «عقل» به

1.وسائل الشيعة ، طبع آل البيت ، ج۱۵ ، ص۲۰۸ .


حديث پژوهي
300

التزام قطعى پيدا نمود و نه آن را بايد با زور تأويل و توجيه ، بر يكى از نظريّات و اختيارات فرد يا دسته اى از متفكرين و بزرگان ، حمل قطعى كرد .
هر مورد كه ظاهر كلام بر خلاف ضروريّات و مسلّمات عقول فطرى سليم بود ، كشف مى شود كه آن ظاهر ، مراد نبوده و يا اساساً صادر نشده است . مگر اين كه معلوم الصدور باشد كه در اين صورت بايد در معناى ظاهر ، تصرف نمود . ۱
اين مطلب ، در باب سند و دلالت(هر دو) جارى است ؛ يعنى دلالتى مورد قبول است كه نص باشد و احتمال خطا و خلاف در آن نباشد .
براين اساس ، بايد گفت : رواياتى كه در معرّفى ويژگى هاى زن و خصلت هاى او ، آفرينش وى ، نقصان عقل وى و . . . واردشده ، بايد با اين ملاكْ سنجيده شود . يعنى زمانى مى شود به اتّكاى آن احاديث و حتّى آيات قرآنى به انسان شناسى و زن شناسى پرداخت كه سند حديثْ يقينى و دلالت حديث و قرآن ، نص و غير قابل ترديد باشد . با هر خبر صحيح و هر ظهور نمى توان نتايجى را در اين مقوله ها ، به دين نسبت داد ؛ زيرا در اين حوزه ، نه شرع تعبّد دارد و نه عُقلا .
به عنوان مثال ، اگر فردى بسيار متديّن و پارسا(كه زبانش از هر كذب و دروغى پيراسته است و به قول عالمان رجال ، از ضبط و وثاقت لازم و فوق آن برخوردار است) ، يك مسئله رياضى را حل كند و بگويد درست حل كرده ام ، اين گفته ، قطع آور نيست و به آن اعتنا نمى شود ؛ بلكه بايد براى قبول درستى حل مسئله ، آن را آزمايش كرد . در صورتى كه اگر همين فرد ، هر خبرى را در حوزه زندگى روزمره نقل كند ، بدان اعتنا مى شود .
سرّ امر در اين است كه در صورت اوّل ، دنبال واقع هستيم و عُقلا و شرع ، تعبّدى ندارند . امّا در صورت دوم ، در امور اعتبارى و زندگى ، عُقلا با اعتبار و تعبّد زندگى مى كنند و شرع نيز همان رويّه را دنبال كرده است . چنين رواياتى ، يا بايد متواتر بوده ،

1.عارف وصوفى چه مى گويند ، آية اللّه ميرزاجواد تهرانى ، بنياد بعثت ، ص۲۵۴ـ۲۵۵ .

  • نام منبع :
    حديث پژوهي
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی مهریزی
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1381
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2533
صفحه از 462
پرینت  ارسال به