۱ / ۲
دژِ الهى
۳۴.التوحيدـ به نقل از اسحاق بن راهويِه ـ: هنگامى كه امام رضا عليه السلام سفرش را به نيشابور به پايان رساند و عازم رفتن به سوى مأمون شد ، راويان حديث، در اطراف ايشان حلقه زدند و به ايشان گفتند : اى پسر پيامبر خدا ! از پيش ما مى روى و براى ما حديثى نمى گويى تا از تو استفاده كنيم ؟
امام عليه السلام در حالى كه در كجاوه نشسته بود ، سرش را بيرون آورد و فرمود : «از پدرم موسى بن جعفر عليه السلام شنيدم كه گفت از پدرش جعفر بن محمّد عليه السلام و او از پدرش محمّد بن على عليه السلام و او از پدرش على بن حسين عليه السلام و او از پدرش حسين بن على عليه السلام و او از پدرش امير مؤمنان على عليه السلام و او از پيامبر خدا و او از جبرئيل عليه السلام و او از خداوند عز و جل شنيده كه فرموده است : لا اله الاّ اللّه ، دژِ من است . هر كس به دژِ من درآيد ، از عذاب من، در امان خواهد بود » .
چون مَركب به راه افتاد، امام رضا عليه السلام ما را ندا داد و فرمود : «با شرط هاى آن، و من، از شرط هاى آن هستم» .
۱ / ۳
فلسفه آفرينش
۳۵.علل الشرائعـ به نقل از سلمة بن عطا ، از امام صادق عليه السلام ـ: امام حسين عليه السلام بر يارانش درآمد و فرمود : «اى مردم ! خداوند بزرگِ بِشْكوه ، بندگانش را نيافريده ، جز براى آن كه او را بشناسند و چون او را شناختند ، عبادتش كنند و چون عبادتش كردند ، با عبادت او ، از عبادت جز او ، بى نياز شوند» .
پس مردى گفت : اى فرزند پيامبر خدا ، پدر و مادرم فداى تو ! معرفت خدا يعنى چه ؟
فرمود : «شناخت مردم هر عصر نسبت به امامى كه اطاعتش بر آنان واجب است» . ۱