۳۹۸.طبّ الأئمة عليهم السلامـ به نقل از جابر جُعفى ، از امام باقر عليه السلام ـ: نزد على بن الحسين عليه السلام بودم كه مردى از بنى اميّه ، امّا از پيروان اهل بيت ، به حضور ايشان رسيد و به او گفت : اى فرزند پيامبر خدا! به خاطر پا درد ، نمى توانم به نزد تو بيايم .
فرمود : «چرا از عوذه حسين بن على عليه السلام استفاده نمى كنى ؟» .
گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! آن چيست ؟
فرمود : «آيه «ما براى تو پيروزى نمايانى را مقدور كرده ايم ، تا خدا گناه [امّت ]تو را ، آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد ، براى تو بيامرزد و نعمتش را بر تو تمام كند و تو را به راه راست ، راه بنمايد ، و خدا ، يارى ات مى كند ، يارىِ پيروزمندانه . اوست كه بر دل هاى مؤمنان ، آرامش فرو فرستاد تا پيوسته بر ايمانشان بيفزايد و سپاهيان آسمان ها و زمين ، از آنِ خداست و خدا ، همواره دانا و حكيم است . تا مردان و زنان مؤمن را به باغ هايى در آورد كه از زير [درختان ]آن ، جويبارهايى روان است . در آن ، هميشه مى مانند و بدى هايشان را از آنان مى زدايد و اين در پيشگاه خدا ، رستگارىِ بزرگى است . [خداوند، ]مردان و زنان منافق و مشرك را كه به خدا گمانِ بد دارند ، عذاب مى كند . بد روزگارى بر آنان باد ! و خدا بر ايشان خشم نموده و لعنتشان كرده و دوزخ را برايشان آماده كرده است و اين ، بد سرانجامى است ! و سپاهيان آسمان ها و زمين، از آنِ خداست و خدا ، همواره ، شكست ناپذير و حكيم است» » .
آن مرد گفت : آنچه را به من فرمان داد ، كردم و به يارى خداى متعال ، پس از آن ، هيچ دردى احساس نكردم .