۳۰۴.الملهوفـ از امام حسين عليه السلام (در پاسخ به محمّد بن حنفيه ، چون به ايشان گفت كه به سوى عراق نرود) ـ: پس از آن كه از تو جدا شدم ، پيامبر خدا نزدم آمد و گفت : «اى حسين ! بيرون برو كه خداوند ، خواسته است تو را كشته ببيند» .
محمّد بن حنفيه ، [استرجاع كرد و] گفت : «ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم» . پس اكنون كه مى دانى چنين مى شود ، مقصود از همراه بردن اين زنان چيست ؟
امام عليه السلام به او فرمود : «پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود : خداوند ، خواسته كه آنها را هم اسير ببيند و بر او سلام داد و رفت .
۳۰۵.اُسد الغابة :[امام حسين عليه السلام ] از مدينه به سوى مكّه حركت كرد كه نامه هاى كوفيان در مكّه به او رسيد . آماده حركت شد كه گروهى ، از جمله برادرش محمّد بن حنفيه ، ابن عمر ، ابن عبّاس و ديگران ، او را باز داشتند .
امام عليه السلام فرمود : «پيامبر خدا را در خواب ديدم و مرا فرمانى داد كه بدان، عمل مى كنم» .