۷ / ۲
آنچه درباره صلح ، از ايشان روايت شده است
۲۴۰.دلائل الإمامةـ به نقل از محمّد بن يعلى ـ: امام حسين عليه السلام را در پشت كوفه ديدم كه با امام حسن عليه السلام به سوى معاويه مى رفتند . گفتم : اى ابا عبد اللّه ! آيا [به صلح ، ]راضى شدى ؟
فرمود : «بانگى برآمد و هيجانى برانگيخته شد . عربى رانده شده و زَهرى كُشنده و پيكان هايى تيز و بُرنده در كوفه و كربلا پيدا شدند .
به خدا سوگند ، عامل اين كارها و صاحب قربانى و پرنده برچيننده دانه ها ۱ منم ، آن گاه كه كوه هاى كرانه عراق ، فرو بريزند و ناله كوفه بلند شود و زمين ، از بركتْ باز ايستد ، خانه خدا را به تعطيلى بكشند و كُند و بى تحرّك ، به مشقّت پيش رانده شود ، تندرو ، سركوب گردد . اى كاش ، دسته هايى [جنگجو] بودند كه من ، صاحب آنها بودم . بس است ؛ بس است ! كجا و چگونه ؟ اگر مى خواستم ، مى گفتم كه كجا فرود مى آيم و كجا مى ايستم» .
گفتم : اى فرزند پيامبر خدا! چه مى گويى ؟
فرمود : «جايگاهم ميان زمين و آسمان است و جايگاه فرودم ، آن جاست كه شيعيانِ سِتَبر و رنج ديدگان استوار هستند كه در برابر ستم ، سر فرود نمى آورند و براى آخرت ، از هيچ مشكل و سختى اى روى نمى گردانند ؛ ميراثبَران على عليه السلام و وارثان خانه او» .