۲۲۳.مستدرك الوسائلـ به نقل از مسروق ـ: روز عرفه بر امام حسين عليه السلام درآمدم ، در حالى كه كاسه هاى سَويق ، ۱ جلوى ايشان و يارانش قرار داشت و قرآن ها هم در دامن هايشان بود و منتظر افطار بودند . از او مسئله اى پرسيدم . پاسخ گرفتم و بيرون آمدم و بر امام حسن عليه السلام درآمدم ، در حالى كه مردم بر سفره هايى كه غذاهاى آماده بر آن نهاده بودند ، درمى آمدند و مى خوردند و مى بُردند . ايشان، ديد كه حالم دگرگون است . فرمود : «اى مسروق! چرا نمى خورى ؟» .
گفتم : اى سَرور من ! روزه دارم و چيزى را مى خواهم بگويم .
فرمود : «هر چه مى خواهى، بگو» .
گفتم : پناه مى بريم به خدا از اين كه شما (حسن و حسين عليهماالسلام) با هم اختلاف داشته باشيد . بر حسين عليه السلام درآمدم و ديدم كه منتظر افطار است و بر شما درآمدم و در چنين وضعيتى هستى !
امام عليه السلام مرا به سينه اش فشرد و فرمود : «اى پسر اَشرَس ! آيا نمى دانى كه خداى متعال ، ما را به تربيت امّت ، فرا خوانده است و اگر همه بر يك كار گِرد آييم ، شما نمى توانيد كار ديگرى انجام دهيد؟ من روزه نگرفتم ، براى كسانى كه روزه نيستند و برادرم روزه گرفت ، براى روزه داران .
۲۲۴.كتاب من لا يحضره الفقيهـ به نقل از يعقوب بن شعيب ـ: از امام صادق عليه السلام درباره روزه روز عرفه پرسيدم . فرمود : «اگر مى خواهى ، روزه بگير و اگر مى خواهى ، روزه نگير» .
سپس فرمود : «مردى نزد امام حسن و امام حسين عليهماالسلام آمد و يكى را روزه دار يافت و ديگرى را نه . علّت را از آن دو پرسيد . فرمودند : «اگر روزه بگيرى ، خوب است و اگر نگيرى ، جايز است» .