۱۱۴.الملهوف :چون [امام حسين عليه السلام ] شب را به صبح آورد ، مردى كوفى به نام ابو هرّه اَزْدى را ديد كه بر ايشان وارد شد و سلام داد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! چه چيز تو را از حرم خدا و حرم جدّت پيامبر خدا ، بيرون كشيده است ؟
امام حسين عليه السلام فرمود : «واى بر تو ، اى ابو هِرّه ! اُمَويان مالم را گرفتند ، صبر كردم ؛ دشنامم دادند ، صبر كردم . در پى ريختن خونم بودند ، گريختم و به خدا سوگند ، اين گروه ستمكار ، مرا مى كشند و خدا هم لباس خوارىِ فراگيرى را بر آنها مى پوشانَد و شمشيرى بُرنده را بر آنها حاكم مى كند . خداوند ، كسى را بر آنها مسلّط مى كند كه چنان خوارشان سازد كه از قوم سبأ هم خوارتر شوند» . ۱
۱۱۵.الملهوف :امام حسين عليه السلام به يارانش فرمود : «به سوى مرگ برويد كه از آن ، گريزى نيست و اين تيرها ، پيك هاى مردم به سوى شما هستند» .
ياران امام حسين عليه السلام يكى يكى جنگيدند تا تعدادى از آنها كشته شدند .
در اين هنگام ، امام حسين عليه السلام دست بر محاسن خود كشيد و چنين فرمود : «خشم خدا بر يهود ، سخت شد ، هنگامى كه براى او فرزند قرار دادند ، و خشمش بر مسيحيان بالا گرفت ، هنگامى كه او را يكى از سه خدا قرار دادند ، و خشمش بر مجوسيان سخت شد ، هنگامى كه به جاى خدا ، خورشيد و ماه را مى پرستيدند ، و خشمش بر مردمى بالا گرفت كه بر كُشتن پسر دختر پيامبرشان همداستان شدند» .