۱۰۴.الأمالى ، صدوقـ به نقل از عبد اللّه بن منصور ، از امام صادق عليه السلام ـ: پدرم [امام باقر عليه السلام ]از پدرش [امام زين العابدين عليه السلام ] برايم نقل كرد : . . . چون حسين عليه السلام و يارانش حركت كردند و در ثعلبيه فرود آمدند ، مردى به نام بِشر بن غالب بر ايشان درآمد و گفت : اى فرزند پيامبر خدا ! مرا از گفته خداوند عز و جل ، آگاه كن : «روزى كه هر دسته از مردم را با پيشوايانشان فرا مى خوانيم» .
فرمود : «پيشوايى به هدايت فرا خوانْد و پاسخش را دادند و پيشوايى به بيراهه خوانْد و پاسخش را دادند . آنان در بهشت و اينان در دوزخ اند، و اين است معناى سخن خداوند عز و جل : «دسته اى در بهشت و دسته اى در دوزخ اند» » .
۱۰۵.الخرائج والجرائحـ به نقل از ابو حمزه ، از امام زين العابدين ، از امام حسين عليهماالسلامـ: چون على عليه السلام خواست به نهروان برود ، از كوفيان خواست كه بسيج شوند و به آنان فرمان داد كه در مدائن ۱ اردو بزنند ؛ امّا شَبَث بن ربِعى ، عمرو بن حُرَيث ، اشعث بن قيس و جرير بن عبد اللّه بَجَلى ، كاهلى كردند و گفتند : آيا به ما اجازه مى دهى كه چند روزى ديرتر از تو حركت كنيم تا برخى كارهايمان را انجام دهيم و سپس به تو ملحق شويم ؟
امام عليه السلام به آنان فرمود : «اين را كه كرده ايد . اى بزرگان ، بدا به حالتان ! به خدا سوگند ، شما هيچ كارى نداريد كه به خاطر آن ، تخلّف كنيد و من مى دانم كه در دل هايتان چه مى گذرد و برايتان مى گويم . مى خواهيد كه مردم را از همراهى من ، باز داريد و گويى مى بينم كه در خَوَرنَق ، ۲ سفره خوراكتان را مى گستريد و سوسمارى از كنارتان مى گذرد و بچّه هايتان را فرمان مى دهيد تا آن را صيد كنند و مرا از خلافت ، خلع و با او بيعت مى كنيد» .
سپس ، امام عليه السلام به مدائن رفت و آنان هم به خَوَرنَق رفتند و خوراكى آماده كردند و هنگامى كه بر سرِ سفره پهن شده خود بودند ، سوسمارى از كنار آنان گذشت . به كودكان خود فرمان دادند كه آن را بگيرند و در بندش كنند و [به نشانه بيعت ]دست بر دستش كشيدند ، همان گونه كه على عليه السلام خبر داده بود . سپس به مدائن رو كردند . اميرمؤمنان به آنان فرمود : «براى ستمكاران ، بدترين فرجام است . بى گمان ، خداوند ، روز قيامت ، شما را با پيشوايتان ، سوسمارى كه با آن بيعت كرديد ، برمى انگيزد و گويى روز قيامت را مى بينم كه آن سوسمار ، شما را به سوى دوزخ مى كشد» .
سپس فرمود : «اگر با پيامبر خدا منافقانى بودند ، با من هم منافقانى هستند . هان ! به خدا سوگند ، اى شَبَث و پسر حُرَيث ! با پسرم حسين مى جنگيد . پيامبر خدا ، چنين به من خبر داد» .