فصل سوم : يقين
۳۱.بغية الطلبـ به نقل از محمّد بن مِسعَر يَربوعى ـ: امام على عليه السلام به حسين عليه السلام فرمود : «ميان ايمان و يقين ، چه قدر فاصله است؟» .
گفت : چهار انگشت. فرمود : «توضيح بده» .
گفت : يقين ، آن است كه چشمت ديده است و ايمان ، آن است كه گوشَت شنيده و تصديقش كرده است.
امام على عليه السلام فرمود : «گواهى مى دهم كه تو ، از همان كسى هستى كه از اويى (از فاطمه عليهاالسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله ) ؛ نسلى كه برخى از آنها، از برخى ديگرند» .
۳۲.كفاية الأثرـ به نقل از يحيى بن يَعمُر ـ: نزد امام حسين عليه السلام بودم كه عربى بسيار گندمگون ، در حالى كه روى خود را پوشانده بود ، بر او درآمد و سلام داد و امام عليه السلام هم پاسخش را داد.
او پرسيد : اى فرزند پيامبر خدا! سؤالى دارم.
فرمود : «بگو» .
گفت : ميان ايمان و يقين ، چه قدر فاصله است؟
فرمود : «چهار انگشت» .
گفت : چگونه؟
فرمود : «ايمان ، چيزى است كه شنيده ايم و يقين ، چيزى است كه ديده ايم و ميان گوش و چشم ، چهار انگشتْ فاصله است» .
گفت : ميان آسمان و زمين ، چه قدر راه است؟
فرمود : «دعايى كه مستجاب شود» .
گفت : ميان مشرق و مغرب ، چه قدر راه است؟
فرمود : «راه يك روزِ خورشيد» .