563
حکمت نامه امام حسين (عليه السلام)

۱۰ / ۲۷

دعاى جوان گرفتار به گناهش

۴۲۴.مهج الدعوات :از مولايمان امام حسين عليه السلام دعايى روايت شده كه به «دعاى جوانِ گرفتار به گناهش» معروف است و از گروهى روايت شده كه حديث را به امام حسين عليه السلام مى رسانند كه ايشان، چنين فرمود :
من با [پدرم] على بن ابى طالب عليه السلام در طواف بودم . شبى ظلمانى و كم نور بود و طواف ، خلوت بود و زائران در خواب و چشم ها فرو خفته بودند. در اين هنگام، صداى كمك خواهى پناهجو و جوياى رحمت را شنيد كه با آوايى غمناك و اندوهگين و دلى دردمند مى گفت :
اى كه دعاى گرفتار در تاريكى ها را اجابت مى كنىاى گشاينده گرفتارى و بلا و بيمارى!
ميهمانان تو در گِرد خانه[ ى كعبه] خوابيدند و بيدار شدنددعا مى كنند و ـ اى برپا دارنده ـ چشم تو نخوابيد.
به بخششت ، گناهم را به من ببخشاى كه مردم در حرم به او اشاره مى كنند.
اگر عفوت خطاكار را در برنمى گيردپس چه كس بر گناهكاران ، نعمت مى بخشد ؟
امام عليه السلام به من فرمود : «اى ابا عبد اللّه ! آيا [نداى] نداگر به گناه خويش و كمك خواه از پروردگار خود را شنيدى ؟» . گفتم : آرى ، شنيدم .
فرمود : «با دقّت بنگر . شايد او را ببينى» . در آن شب تار ، اين سو و آن سو مى رفتم و ميان خفتگان مى گشتم تا ميان رُكن (حجرالأسود) و مقام ابراهيم عليه السلام ، شخص ايستاده اى را ديدم كه چون خوب نگريستم ، ديدم همان است كه [به نماز] ايستاده است . گفتم : سلام بر تو، اى بنده مُقرّ پشيمان ، آمرزش خواهِ پناهجو ! تو را به خدا ، به نداى پسرعموى پيامبر خدا پاسخ ده .
پس سجده و تشهّد را به سرعت تمام كرد و سلام داد و بى آن كه سخنى بگويد ، با دست به من اشاره كرد كه جلو بروم . جلوتر رفتم تا او را نزد اميرمؤمنان آوردم و گفتم : اين شخص ، همان است .
امام عليه السلام به او نگريست . جوانى خوش رو و خوش لباس بود . به او فرمود : «از كدام قبيله اى ؟» .
گفت : از قبيله اى از عرب . فرمود : «حالت چگونه است؟ و گريه و فرياد كمك خواهى ات از چيست ؟» .
گفت : حال كسى كه به نفرين والدين گرفتار آمده و در تنگناست ، پيشامدها او را در گروِ خويش گرفته اند و اندوه ، او را چنان در خود غرق كرده و به ترديد افكنده كه دعايش مستجاب نمى شود .
على عليه السلام به او فرمود : «چرا اين گونه است ؟» . گفت : من در ميان عرب ها ، سرگرمِ بازى و شادى (لهب و لعب) بودم و نافرمانى را در دو ماه رجب و شعبان نيز ادامه مى دادم و خدا را در نظر نمى گرفتم . پدرى دلسوز داشتم كه مرا از سوانحِ حوادث ، هشدار مى داد و از كيفر آتش مى ترساند و مى گفت : چه قدر آفتاب و تاريكى ، و نيز شب ها و روزها و ماه ها و سال ها و فرشتگان بزرگوار از تو بنالند؟
و چون در اندرز من پا مى فشرد ، بر سرش فرياد مى كشيدم و بر او مى پريدم و كتكش مى زدم . روزى هم قصد چند درهمى كه در پنهان داشت ، كردم و چون خواستم آنها را برگيرم و در كارهايم مصرف كنم ، مرا از آن باز داشت . من هم او را زدم و دستش را پيچاندم و درهم ها را گرفتم و رفتم. او دست به زانوانش نهاد و مى خواست از جايش برخيزد كه از شدّت درد و رنج ، نتوانست آنها را حركت دهد و چنين سرود :
ميان من و مُنازل ، پيوندى برقرار شدبرابر و يكسان ، به سان باران براى خواهان آن .
او را پروردم تا جوانى نيرومند وچالاك شدوچون مى ايستاد ، تا گردن شترِ نَر مى رسيد .
و در كودكى ، چون گرسنه مى شداز بهترين و پاكيزه ترين توشه ها برايش فراهم مى كردم .
و چون به عنفوان جوانى و شادابى رسيدبا نيزه بلند و تيز رُدَينى ۱ برابرى مى كرد .
مالم را به يغما بُرد و دستم را پيچاندخدا دستش را بپيچانَد كه او بر وى چيره است .
سپس ، به خدا سوگند ياد كرد كه به كعبه بيايد و شكايت مرا به خدا ببرَد . پس هفته ها روزه گرفت و نمازها خواند و دعا كرد و [سوار] بر شترى سريع ، به سوى خانه خدا بيرون آمد . دشت ها و درّه ها و كوه ها را درنورديد تا در موسم حج به مكّه رسيد . از شترش پياده شد و به سوى بيت اللّه الحرام رفت و طواف و سعى خويش را به جاى آورد و به پرده كعبه آويخت و دعا و مناجات نمود و چنين سرود :
اى كه حاجيان با كوشش به سويش آمدنداز دورترين جاها و فراز قلّه ها!
من نزد تو آمدم ، اى كه نااميد نمى كنىكسى كه يگانه بى نياز را با زارى مى خوانَد!
اين ، مُنازل است كه حرمت مرا رعايت نمى كندپس ، اى جبّار ! حقّم را از فرزندم بگير .
به يارى ات يك طرفش را فلج كناى كه پاكى از زاده شدن و زادن!
جوان گفت : سوگند به برافرازنده آسمان و جارى كننده آب ، دعايش را تمام نكرده بود كه آنچه مى بينى ، بر سرم آمد .
سپس جامه از سمت راستش برگرفت . طرف راست بدنش فلج بود [و افزود: ]من ، سه سال از او مى خواستم تا در همان جايى كه نفرينم كرده ، برايم دعا كند و او نمى پذيرفت ، تا اين كه امسال ، بر من منّت نهاد و با او بر شترى ده ماهه آبستن ، بيرون آمدم و به اميد سالم شدن ، به تندى راه پيمودم تا آن كه به وادى اَراك ۲ در درّه سياك (نزديك مكّه) ، پرنده اى در تاريكى پريد و شترى كه پدرم بر آن بود ، رَم كرد و او به پايين درّه و ميان دو سنگ ، پرتاب شد [و از دنيا رفت] و همان جا دفنش كردم . از اين بزرگ تر [و دردناك تر ]اين كه مرا جز به اين نمى شناسند : «گرفتار به نفرينِ پدرش» .
اميرمؤمنان ، به او فرمود : «فريادرَسَت آمد . آيا تو را دعايى بياموزم كه پيامبر خدا ، آن را به من آموخت و اسم اعظم و سترگِ خدا در آن است ؛ همان نام عزيز و كريمى كه هر كس او را بدان بخواند ، اجابت مى كند و هر كس از او بخواهد ، عطا مى نمايد و اندوه را مى گشايد و سختى را مى زدايد و غم را مى بَرَد و بيمارى را بهبود مى بخشد و شكسته را سامان مى دهد و نادار را دارا و بدهى را ادا مى كند و از چشم زخم ، جلوگيرى مى كند و گناهان را مى آمرزد و عيب ها را مى پوشانَد و هر ترسان از شيطان رانده شده و گردن فراز لجوج را ايمنى مى دهد و اگر مطيع خدا ، آن را بر كوهى بخواند ، از جايش تكان مى خورد و اگر بر مرده اى بخواند ، زنده اش مى كند و اگر بر آب بخواند ، بر آن راه مى رود ، اگر خودپسندى او را نگيرد ؟
پس ، اى مرد! از خدا پروا كن كه دلم بر تو رحم آورد و خداوند، بايد راستى نيّتت را بداند كه به اسمِ اعظم ، خدا را براى معصيتى نمى خوانى و از آن ، جز براى استوارى دينت بهره نمى برى . پس اگر خلوص نيّت داشته باشى ، خدا اجابتت مى كند و پيامبرت ، محمّد صلى الله عليه و آله را در خواب مى بينى كه به بهشت و اجابت دعايت ، تو را مژده مى دهد» .
خوش حالى من از اين دعاى پُرفايده ، از خوش حالى آن مرد از به دست آوردن سلامت و آنچه به او رسيد ، بيشتر بود ؛ زيرا من ، آن را از امام عليه السلام نشنيده بودم و پيش تر ، اين دعا را نمى شناختم .
سپس ، [پدرم على عليه السلام به من] فرمود : «دوات و كاغذ بياور و هر چه را بر تو مى خوانم ، بنويس» .
چنين كردم و دعا ، اين است : «به نام خداوند بخشنده مهربان . خداوندا ! من به اسمت از تو مى خواهم ، اى بِشْكوهِ بزرگوار ، اى زنده برپا دارنده ، اى زنده اى كه جز تو خدايى نيست ، اى كه جز او نمى داند او چيست و كجاست و در كدام سَمت و چگونه است !
اى صاحب مُلك و ملكوت ، اى داراى عزّت و جبروت ، اى فرمان روا ، اى پاك ، اى سلامت بخش ، اى ايمنى ده ، اى غالب ، اى شكست ناپذير ، اى چيره ، اى بزرگ منش ، اى آفريدگار ، اى سازنده ، اى تصويرگر ، اى سود رسان ، اى تدبيركننده ، اى دوست ، اى ستوده ، اى معبود ، اى دور ، اى نزديك ، اى اجابتگر ، اى مراقب ، اى كافى ، اى نو پديدآورنده ، اى والا ، اى فرازمند، اى شنوا ، اى دانا ، اى فرزانه ، اى كريم ، اى برپا ، اى جاويد ، اى عالم ، اى قديم !
اى بالا ، اى سِترگ ، اى مهربان ، اى منّت نهنده ، اى قهّار ، اى كه از او كمك مى گيرند ، اى باشكوه ، اى زيبا ، اى وكيل ، اى كفيل ، اى درگذرنده ، اى رساننده ، اى فهيم ، اى راهنما ، اى هدايتگر ، اى آغازكننده ، اى آغاز ، اى پايان ، اى آشكار ، اى نهان ، اى حاكم ، اى قاضى ، اى عادل ، اى صاحب فضل ، اى رساننده ، اى پاك ، اى پاكيزه ، اى توانا ، اى مقتدر ، اى بزرگ ، اى بزرگ منش !
اى يكتا ، اى يگانه ، اى بى نياز ، اى كه نزاد و زاده نشده و مانندى ندارد و همراهى با او نيست و دستْ يارى ندارد و مشاورى نگرفته و به پشتيبانى نياز ندارد و خدايى با او نيست ، خدايى جز او نيست ! تو والايى ، بسى والاتر از آنچه منكران (/ ستمكاران) مى گويند .
اى دانا ، اى والا ، اى صاحب افتخار ، اى گشايشگر ، اى جان فزا ، اى گِره گشا ، اى ياور ، اى يارى دهنده ، اى هلاك كننده (/ دريافت كننده) ، اى انتقام گيرنده ، اى برانگيزنده ، اى ميراثدار ، اى اوّل ، اى جوينده ، اى چيره ، اى كه گريزنده اى از دستش نمى رود ، اى بازگردنده ، اى بازآينده ، اى بخشنده ، اى سبب سازِ سبب ها ، اى گشاينده درها ، اى كه هر جا باشى ، اجابت مى كنى، اى پاك دارنده ، اى سپاس گزار ، اى درگذرنده ، اى آمرزشگر ، اى نور در نور ، اى تدبيرگرِ امور ، اى باريك بين ، اى آگاه ، اى جبران كننده ، اى روشنگر ، اى بينا ، اى پشتيبان ، اى سِترگ ، اى تنها ، اى فرد ، اى بى نياز ، اى تكيه گاه ، اى كفايت كننده ، اى احسان كننده ، اى زيبا ساز ، اى شفا دهنده ، اى وفا كننده ، اى عافيت دهنده ، اى نعمت دهنده ، اى بخشنده ، اى باكرامت ، اى تنهاىِ تنها !
اى كه بالا رفت و چيره گشت ، اى كه دارا و توانا گشت ، اى كه به درون رفت و خبر يافت ، اى كه پرستيده شد و سپاس گزارد ، اى كه نافرمانى شد ، امّا آمرزيد و پوشانْد ، اى كه انديشه ، او را درنمى يابد و ديده ، او را در برنمى گيرد و چيزى بر او پنهان نمى مانَد ، اى روزى رسانِ انسان و اندازه دهنده هر اندازه !
اى والا مكان ، اى پُرتوان ، اى دگرگون كننده زمان ، اى پذيرنده قربانى ، اى داراى نعمت و احسان ، اى داراى شوكت و سلطان ، اى رحيم ، اى رحمان ، اى بزرگ مرتبه ، اى كه هر روز در كارى است . اى كه كارى او را از كار ديگرى باز نمى دارد !
اى شنونده آواها ، اى پاسخ دهنده دعوت ها ، اى برآورنده خواسته ها ، اى تمام كننده نيازها ، اى فرو فرستنده بركت ها ، اى رَحم آورنده بر اشك ها ، اى بخششگر لغزش ها ، اى برطرف كننده سختى ها ، اى متولّى نيكى ها ، اى بالا برنده درجه ها ، اى عطا كننده درخواست ها ، اى زنده كننده مُرده ها ، اى گرد آورنده پراكنده ها ، اى آگاه بر نيّت ها ، اى بازگرداننده آنچه از دست رفت ، اى كه آواها بر او مشتبه نمى شود ، اى كه درخواست ها او را ملول نمى كند و تاريكى ها او را فرا نمى گيرد ، اى نورِ زمين و آسمان ها !
اى فرو ريزنده نعمت ها ، اى دفع كننده نكبت ها ، اى آفريننده انسان ها ، اى گرد آورنده امّت ها ، اى شفابخشِ بيمارى ها ، اى آفريدگارِ نور و تاريكى ها ، اى داراى بخشش و كَرَم ، اى كه پايى بر عرشش گام نمى تواند گذاشت !
اى بخشنده ترينِ بخشندگان ، اى كريم ترينِ كريمان ، اى شنواترينِ شنوندگان ، اى بيناترينِ بينندگان ، اى پناه پناهجويان ، اى امانِ بيمناكان ، اى پشتيبانِ پناه آورندگان ، اى سرپرست مؤمنان ، اى فريادرس يارى خواهان ، اى مقصود جستجوگران !
اى همره هر ناآشنا ، اى مونس هر تنها ، اى پناه هر رانده شده ، اى آشيانه هر دور شده ، اى نگهبان هر گم گشته ، اى مهربان بر پيرِ فرتوت ، اى روزى رسانِ كودك خُرد ، اى ترميم گر استخوانِ شكسته ، اى آزاد كننده هر اسير ، اى بى نياز كننده نادار فقير ، اى دستگير هراسانْ پناه آورنده ، اى داراى تدبير و تقدير ، اى كه سخت براى او آسان است ، اى كه نياز به روشنگرى ندارد ، اى كه بر هر كارى تواناست ، اى كه بر هر چيزى داناست ، اى كه به همه چيزى بيناست !
اى فرستنده بادها ، اى شكافنده بامداد ، اى برانگيزنده جان ها ، اى داراى بخشش و گذشت ، اى كه هر گشايشى به دست اوست ، اى شنونده هر آوا ، اى رسنده به هر چيز رونده ، اى زنده كننده هر جان پس از مرگ !
اى ساز و برگِ من در سختى ، اى نگاهبان من در غربت ، اى مونس من در تنهايى ، اى ولى نعمت من ، اى سايه حمايتم ، آن گاه كه در راه ها مى مانم و نزديكان ، مرا تسليم مى كنند و هر همراهى مرا فرو مى نهد !
اى تكيه گاه بى تكيه گاهان ، اى ستون آن كه نقطه اتّكايى ندارد ، اى اندوخته كسى كه اندوخته اى ندارد ، اى پناهگاه كسى كه پناهگاهى ندارد ، اى رُكن كسى كه رُكنى [براى تكيه كردن] ندارد ، اى فريادرسِ يارى خواهان ، اى پناه بى پناهان !
اى همسايه ديوار به ديوار من ، اى ستونِ اعتماد من ، اى خداى حقّ من ، اى پروردگار خانه كهن ، اى دلسوز ، اى همراه ! مرا از حلقه هاى بسته و تنگ ، آزاد كن و همه همّ و غمّ و تنگناهايم را از من بگردان و مرا از آنچه تاب آن را ندارم ، كفايت كن و بر آنچه طاقت دارم ، يارى ده .
اى بازگرداننده يوسف به يعقوب ، اى برطرف كننده گرفتارىِ ايّوب ، اى آمرزشگر خطاى داوود ، اى بَركشنده عيسى بن مريم از دستان يهود ، اى پاسخ دهنده نداى يونس در تاريكى ها ، اى برگزيننده موسى با كلمات ، اى كه خطاى آدم را آمرزيد و ادريس را با رحمتش [به سوى بهشت] بركشيد ، اى كه نوح را از غرق شدن نجات بخشيد ، اى كه قوم نخستين عاد را هلاك كرد و ثمود را باقى ننهاد و پيش از آنان نيز ، قوم نوح را كه ستمكارتر و طاغى تر بودند و سرزمين [لوط] را ساقط كرد ، اى كه قوم لوط را تباه كرد و بر قوم شعيب ، عذاب فرو ريخت !
اى كه ابراهيم را دوست خود گرفت ، اى كه موسى را هم صحبت خود كرد و محمّد ـ كه درود خدا بر او و همه پيامبران باد ـ را حبيب خود نمود ! اى دهنده حكمت به لقمان و مُلك بى مانند به سليمان ! اى پيروز كننده ذو القرنين بر فرمان روايان جبّار ! اى كه به خضر ، حيات دادى و خورشيد را پس از غروبش براى يوشع باز گرداندى ! اى كه دلِ مادر موسى را استوار داشتى و ناموس مريم دختر عمران را نگاه داشتى ! اى كه يحيى پسر زكريا را از گناه ، باز داشتى و خشم موسى را فرو نشاندى ! اى كه زكريّا را به [تولّد] يحيى مژده دادى ! اى كه ذبحى [عظيم] را جانْ فداى اسماعيل كردى ، اى كه قربانىِ هابيل را پذيرفتى و لعنت را بر قابيل ، قرار دادى ! اى فرارى دهنده احزاب [مشرك] ! بر محمّد و خاندان محمّد و همه فرستادگان و فرشتگان مقرّبت و فرمان بُردارانت ، درود فرست .
از تو همه چيزهايى را مى طلبم كه هر يك از كسانى كه از آنان خشنود گشتى ، از تو طلبيدند و تو با اجابت برايشان مقرّر كردى . اى خداوند ، اى خداوند ، اى رحمان ، اى رحيم ، اى رحمان ، اى رحيم ، اى رحمان ، اى رحيم ، اى صاحب جلال و بزرگوارى ، اى صاحب جلال و بزرگوارى ، اى صاحب جلال و بزرگوارى ! به او ، به او ، به او ، به او ، به او ، به او ، به او ، از تو مى خواهم به هر نامى كه خود را بدان ناميدى يا در يكى از كتاب هايت نازل كرده اى و يا در علمِ غيب خود ، نزد خود ، نهان كرده اى ، و نيز به گِره هاى عزّت عرشَت و نهايتِ رحمت كتابت و به چيزى كه اگر همه درختان زمين ، قلم شوند و دريا و هفت درياى ديگر ، مُركّب شوند ، كلمات خدا ، پايان نمى گيرد ، كه خدا شكست ناپذير و فرزانه است .
به نام هاى زيبايت از تو مى خواهم كه آنها را در كتابت (قرآن) روشن كرده و فرموده اى : «و نام هاى زيبا ، از آنِ خداست . او را با آنها بخوانيد» و گفته اى : «مرا بخوانيد . شما را اجابت مى كنم» و نيز گفته اى : «و چون بندگانم از من بخواهند ، من نزديكم ، دعاى دعاكننده را ، چون مرا بخوانَد ، اجابت مى كنم» و گفتى : «اى بندگان من كه بر خود زياده روى كرديد! از رحمت خدا نوميد نشويد» .
اى خداى من ! از تو مى خواهم . اى مولاى من! اجابتت را طمع دارم ، همان گونه كه وعده دادى . تو را خواندم ، همان سان كه مرا فرمان دادى . پس برايم اين گونه و آن گونه كن» .
[آن گاه، على عليه السلام فرمود :] «سپس هر چه دوست دارى ، از خداى متعال مى طلبى و نيازت را نام مى برى و اين دعا را جز با حال طهارت ، مخوان» .
سپس به جوان فرمود : «امشب ، دعا را ده مرتبه بخوان و فردا خبرش را برايم بياور» .
جوان ، نوشته را گرفت و رفت . فردا صبح ، هنوز چيزى از صبح نگذشته بود كه جوان ، سالم و تن درست ، نزد ما آمد و نوشته را به دست داشت و مى گفت : به خدا سوگند ، اين اسمِ اعظم است . به پروردگار كعبه كه دعايم مستجاب شد !
على عليه السلام ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ به او فرمود : «برايم باز گو !» .
جوان گفت : چون خواب ، چشم ها را رُبود و پرده سياه شب آويخت ، نوشته را با دستانم بالا بردم و خدا را بارها به حقّ آن خواندم . در بار دوم، پاسخ آمد : «كافى است . خدا را با اسمِ اعظمش خواندى» .
سپس خوابيدم و پيامبر خدا را خواب ديدم . دست شريفش را بر من كشيد و مى فرمود : «بر اسمِ اعظم و بزرگ خدا ، مواظبت كن ، كه تو بر خير هستى» .
چون بيدار شدم ، سالم بودم ، همان گونه كه مى بينى ، و خدا تو را جزاى خير دهد !

1. نيزه اى مشهور كه ساخت زنى به نام رُدَينه بوده است .

2. اراك ، وادى اى است در نزديكى مكّه .


حکمت نامه امام حسين (عليه السلام)
562

۱۰ / ۲۷

دُعاءُ الشّابِّ المَأخوذِ بِذَنبِهِ

۴۲۴.مهج الدعوات :مَروِيٌّ عَنِ مَولانَا الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام الدُّعاءُ المَعروفُ بِدُعاءِ الشّابِّ المَأخوذِ بِذَنبِهِ ، وما رُوِيَ عَن جَماعَةٍ يُسنِدونَ الحَديثَ إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام قالَ :
كُنتُ مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام فِي الطَّوافِ في لَيلَةٍ دَيجوجِيَّةٍ ۱ قَليلَةِ النّورِ ، وقَد خَلاَ الطَّوافُ ، ونامَ الزُّوّارُ ، وهَدَأَتِ العُيونُ ، إذ سَمِعَ مُستَغيثا مُستَجيرا مُتَرَحِّما ۲ ، بِصَوتٍ حَزينٍ مَحزونٍ مِن قَلبٍ موجَعٍ ، وهُوَ يَقولُ :
يا مَن يُجيبُ دُعَا المُضطَرِّ فِي الظُّلَمِيا كاشِفَ الضُّرِّ وَالبَلوى مَعَ السَّقَمِ
قَد نامَ وَفدُكَ حَولَ البَيتِ وَانتَبَهوايَدعو ! وعَينُكَ يا قَيّومُ لَم تَنَمِ
هَب لي بِجودِكَ فَضلَ العَفوِ عَن جُرُمييا مَن أشارَ إلَيهِ الخَلقُ فِي الحَرَمِ
إن كانَ عَفوُكَ لا يَلقاهُ ذو سَرَفٍ ۳فَمَن يَجودُ عَلَى العاصينَ بِالنِّعَمِ
قالَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام : فَقالَ لي : يا أبا عَبدِ اللّه ِ ، أسَمِعتَ المُنادِيَ ذَنبَهُ ، المُستَغيثَ رَبَّهُ ؟ فَقُلتُ : نَعَم ، قَد سَمِعتُهُ .
فَقالَ : اِعتَبِرهُ ۴ عَسى [أن] ۵ تَراهُ .
فَما زِلتُ أخبِطُ في طَخياءِ الظَّلامِ ، وأتَخَلَّلُ بَينَ النِّيامِ ، فَلَمّا صِرتُ بَينَ الرُّكنِ وَالمَقامِ ، بَدا لي شَخصٌ مُنتَصِبٌ ، فَتَأَمَّلتُهُ فَإِذا هُوَ قائِمٌ ، فَقُلتُ :
السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا العَبدُ المُقِرُّ المُستَقيلُ ، المُستَغفِرُ المُستَجيرُ ، أجِب بِاللّه ِ ابنَ عَمِّ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله .
فَأَسرَعَ في سُجودِهِ وقُعودِهِ وسَلَّمَ ، فَلَم يَتَكَلَّم حَتّى أشارَ بِيَدِهِ بِأَن تَقَدَّمني ، فَتَقَدَّمتُهُ ، فَأَتَيتُ بِهِ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام فَقُلتُ : دونَكَ ها هُوَ !
فَنَظَرَ إلَيهِ ، فَإِذا هُوَ شابٌّ حَسَنُ الوَجهِ ، نَقِيُّ الثِّيابِ ، فَقالَ لَهُ : مِمَّنِ الرَّجُلُ ؟
فَقالَ لَهُ : مِن بَعضِ العَرَبِ .
فَقالَ لَهُ : ما حالُكَ ، ومِمَّ بُكاؤُكَ وَاستِغاثَتُكَ ؟
فَقالَ : حالُ مَن اُوخِذَ بِالعُقوقِ فَهُوَ في ضيقٍ ، ارتَهَنَهُ المُصابُ ، وغَمَرَهُ الاِكتِئابُ فَارتابَ ۶ ، فَدُعاؤُهُ لا يُستَجابُ .
فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ عليه السلام : ولِمَ ذلِكَ ؟
فَقالَ : لِأَنّي كُنتُ مُلتَهِيا فِي العَرَبِ بِاللَّعبِ وَالطَّرَبِ ، اُديمُ العِصيانَ في رَجَبٍ وشَعبانَ ، وما اُراقِبُ الرَّحمنَ ، وكانَ لي والِدٌ شَفيقٌ يُحَذِّرُني مَصارِعَ الحَدَثانِ ۷ ، ويُخَوِّفُنِي العِقابَ بِالنّيرانِ ، ويَقولُ : كَم ضَجَّ مِنكَ النَّهارُ وَالظَّلامُ ، وَاللَّيالي وَالأَيّامُ ، وَالشُّهورُ وَالأَعوامُ ، وَالمَلائِكَةُ الكِرامُ . وكانَ إذا ألَحَّ عَلَيَّ بِالوَعظِ زَجَرتُهُ وَانتَهَرتُهُ ، ووَثَبتُ عَلَيهِ وضَرَبتُهُ .
فَعَمَدتُ يَوما إلى شَيءٍ مِنَ الوَرِقِ ۸ وكانَت فِي الخِباءِ ، فَذَهَبتُ لاِخُذَها وأصرِفَها فيما كُنتُ عَلَيهِ ، فَمانَعَني عَن أخذِها ، فَأَوجَعتُهُ ضَربا ولَوَيتُ يَدَهُ ، وأخَذتُها ومَضَيتُ .
فَأَومَأَ بِيَدِهِ إلى رُكبَتَيهِ يَرومُ النُّهوضَ مِن مَكانِهِ ذلِكَ ، فَلَم يُطِق يُحَرِّكُها مِن شِدَّةِ الوَجَعِ وَالأَلَمِ ، فَأَنشَأَ يَقولُ :
جَرَت رَحِمٌ بَيني وبَينَ مُنازِلٍسَواءً كَما يَستَنزِلُ القَطرَ طالِبُه
ورَبَّيتُ حَتّى صارَ جَلدا شَمَردَلاً ۹إذا قامَ ساوى غارِبَ ۱۰ الفَحلِ غارِبُه
وقَد كُنتُ اُوتيهِ مِنَ الزّادِ فِي الصِّباإذا جاعَ مِنهُ صَفوُهُ وأطايِبُه
فَلَمَّا استَوى في عُنفُوانِ شَبابِهِوأصبَحَ كَالرُّمحِ الرُّدَينِيِّ ۱۱ خاطِبُه
تَهَضَّمَني مالي كَذا ولَوى يَديلَوى يَدَهُ اللّه ُ الَّذي هُوَ غالِبُه
ثُمَّ حَلَفَ بِاللّه ِ لَيَقدَمَنَّ إلى بَيتِ اللّه ِ الحَرامِ ، فَيَستَعدِي اللّه َ عَلَيَّ .
قالَ : فَصامَ أسابيعَ ، وصَلّى رَكَعاتٍ ، ودَعا ، وخَرَجَ مُتَوَجِّها عَلى عَيرانَةٍ ۱۲ ، يَقطَعُ بِالسَّيرِ عَرضَ الفَلاةِ ، ويَطوِي الأَودِيَةَ ويَعلُو الجِبالَ ، حَتّى قَدِمَ مَكَّةَ يَومَ الحَجِّ الأَكبَرِ ، فَنَزَلَ عَن راحِلَتِهِ ، وأقبَلَ إلى بَيتِ اللّه ِ الحَرامِ ، فَسَعى وطافَ بِهِ ، وتَعَلَّقَ بِأَستارِهِ ، وَابتَهَلَ ، وأنشَأَ يَقولُ :
يا مَن إلَيهِ أتَى الحُجّاجُ بِالجَهَدِفَوقَ المَهاوي ۱۳ مِنَ اقصى غايَةِ البُعدِ
إنّي أتَيتُكَ يا مَن لا يُخَيِّبُ مَنيَدعوهُ مُبتَهِلاً بِالواحِدِ الصَّمَدِ
هذا مُنازِلُ لا يَرتاعُ مِن عققيفَخُذ بِحَقّي يا جَبّارُ مِن وَلَدي
حَتّى تُشِلَّ بِعَونٍ مِنكَ جانِبَهُيا مَن تَقَدَّسَ لَم يولَد ولَم يَلِدِ
قالَ : فَوَ الَّذي سَمَكَ ۱۴ السَّماءَ ، وأنبَعَ الماءَ ، مَا استَتَمَّ دُعاءَهُ حَتّى نَزَلَ بي ما تَرى ـ ثُمَّ كَشَفَ عَن يَمينِهِ ، فَإِذا بِجانِبِهِ قَد شَلَّ ـ فَأَنَا مُنذُ ثَلاثِ سِنينَ أطلُبُ إلَيهِ أن يَدعُوَ لي ۱۵ فِي المَوضِعِ الَّذي دَعا بِهِ عَلَيَّ ، فَلَم يُجِبني ، حَتّى إذا كانَ العامُ ، أنعَمَ عَلَيَّ فَخَرَجتُ [بِهِ] ۱۶ عَلى ناقَةٍ عُشَراءَ ۱۷ اُجِدُّ السَّيرَ حَثيثا رَجاءَ العافِيَةِ ، حَتّى إذا كُنّا عَلَى الأَراكِ ۱۸ ، وحَطمَةِ ۱۹ وادِي السِّياكِ ۲۰ نَفَرَ طائِرٌ فِي اللَّيلِ ، فَنَفَرَت مِنهُ النّاقَةُ الَّتي كانَ عَلَيها ، فَأَلقَتهُ إلى قَرارِ الوادي ، وَارفَضَّ بَينَ الحَجَرَينِ ، فَقَبَرتُهُ هُناكَ ، وأعظَمُ مِن ذلِكَ أنّي لا اُعرَفُ إلاَّ «المَأخوذَ بِدَعوَةِ أبيهِ» !
فَقالَ لَهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام : أتاكَ الغَوثُ ، ألا اُعَلِّمُكَ دُعاءً عَلَّمَنيهِ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وفيهِ اسمُ اللّه ِ الأَكبَرُ الأَعظَمُ ، العَزيزُ الأَكرَمُ ، الَّذي يُجيبُ بِهِ مَن دَعاهُ ، ويُعطي بِهِ مَن سَأَلَهُ ، ويُفَرِّجُ [بِهِ] ۲۱ الهَمَّ ، ويَكشِفُ بِهِ الكَربَ ، ويُذهِبُ بِهِ الغَمَّ ، ويُبرِئُ بِهِ السُّقمَ ، ويَجبُرُ بِهِ الكَسيرَ ، ويُغني بِهِ الفَقيرَ ، ويَقضي بِهِ الدَّينَ ، ويَرُدُّ بِهِ العَينَ ، ويَغفِرُ بِهِ الذُّنوبَ ، ويَستُرُ بِهِ العُيوبَ ، ويُؤمِنُ بِهِ كُلَّ خائِفٍ مِن شَيطانٍ مَريدٍ ، وجَبّارٍ عَنيدٍ ! ولَو دَعا بِهِ طائِعٌ للّه ِِ عَلى جَبَلٍ لَزالَ مِن مَكانِهِ ، أو عَلى مَيِّتٍ لَأَحياهُ اللّه ُ بَعدَ مَوتِهِ ، ولَو دَعا بِهِ عَلَى الماءِ لَمَشى عَلَيهِ بَعدَ أن لا يَدخُلَهُ العُجبُ .
فَاتَّقِ اللّه َ أيُّهَا الرَّجُلُ ، فَقَد أدرَكَتنِي الرَّحمَةُ لَكَ ، وَليَعلَمِ اللّه ُ مِنكَ صِدقَ النِّيَّةِ أنَّكَ لا تَدعو بِهِ في مَعصِيَتِهِ ، ولا تُفيدُهُ إلاَّ الثِّقَةَ في دينِكَ ، فَإِن أخلَصتَ النِّيَّةَ استَجابَ اللّه ُ لَكَ ، ورَأَيتَ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله في مَنامِكَ ، يُبَشِّرُكَ بِالجَنَّةِ وَالإِجابَةِ .
قالَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام : فَكانَ سُروري بِفائِدَةِ الدُّعاءِ أشَدَّ مِن سُرورِ الرَّجُلِ بِعافِيَتِهِ وما نَزَلَ بِهِ ؛ لِأَنَّني لَم أكُن سَمِعتُهُ مِنهُ ، ولا عَرَفتُ هذَا الدُّعاءَ قَبلَ ذلِكَ .
ثُمَّ قالَ : اِيتِني بِدَواةٍ وبَياضٍ ، وَاكتُب ما اُمليهِ عَلَيكَ . فَفَعَلتُ ، وهُوَ :
«بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ بِاسمِكَ يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ ، يا حَيُّ يا قَيّومُ ، يا حَيُّ لا إلهَ إلاّ أنتَ ، يا مَن لا يَعلَمُ ما هُوَ ولا أينَ هُوَ ولا حَيثُ هُوَ ولا كَيفَ هُوَ إلاّ هُوَ ، يا ذَا المُلكِ وَالمَلَكوتِ ، يا ذَا العِزَّةِ وَالجَبَروتِ ، يا مَلِكُ يا قُدّوسُ ، يا سَلامُ يا مُؤمِنُ يا مُهَيمِنُ ، يا عَزيزُ يا جَبّارُ يا مُتَكَبِّرُ ، يا خالِقُ يا بارِئُ يا مُصَوِّرُ ، يا مُفيدُ ، يا وَدودُ يا مَحمودُ يا مَعبودُ ، يا بَعيدُ يا قَريبُ يا مُجيبُ ، يا رَقيبُ يا حَسيبُ ، يا بَديعُ يا رَفيعُ ، يا مَنيعُ يا سَميعُ ، يا عَليمُ يا حَكيمُ ، يا كَريمُ يا قائِمُ يا دائِمُ يا عالِمُ يا قَديمُ ۲۲ .
يا عَلِيُّ يا عَظيمُ ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ ، يا دَيّانُ ۲۳ يا مُستَعانُ ، يا جَليلُ يا جَميلُ ، يا وَكيلُ يا كَفيلُ ، يا مُقيلُ يا مُنيلُ ، يا نَبيلُ يا دَليلُ ، يا هادي ، يا بادي ، يا أوَّلُ يا آخِرُ ، يا ظاهِرُ يا باطِنُ ، يا حاكِمُ يا قاضي ، يا عادِلُ يا فاضِلُ ، يا واصِلُ يا طاهِرُ يا مُطَهِّرُ ، يا قادِرُ يا مُقتَدِرُ ، يا كَبيرُ يا مُتَكَبِّرُ .
يا واحِدُ يا أحَدُ يا صَمَدُ ، يا مَن لَم يَلِد ولَم يولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُوا أحَدٌ ، ولَم يَكُن لَهُ صاحِبَةٌ ولا كانَ مَعَهُ وَزيرٌ ، ولاَ اتَّخَذَ مَعَهُ مُشيرا ، ولاَ احتاجَ إلى ظَهيرٍ ، ولا كانَ مَعَهُ إلهٌ ، لا إلهَ إلاّ أنتَ فَتَعالَيتَ عَمّا يَقولُ الجاحِدونَ (الظّالِمونَ خ ل) عُلُوّا كَبيرا .
يا عالِمُ يا شامِخُ ۲۴ يا باذِخُ ۲۵ ، يا فَتّاحُ يا مُرتاحُ يا مُفَرِّجُ ، يا ناصِرُ يا مُنتَصِرُ ، يا مُهلِكُ (مُدرِكُ خ ل) يا مُنتَقِمُ ، يا باعِثُ يا وارِثُ ، يا أوَّلُ يا طالِبُ يا غالِبُ ، يا مَن لا يَفوتُهُ هارِبٌ ، يا تَوّابُ يا أوّابُ يا وَهّابُ ، يا مُسَبِّبَ الأَسبابِ ، يا مُفَتِّحَ الأَبوابِ ، يا مَن حَيثُ ما دُعِيَ أجابَ ، يا طَهورُ يا شَكورُ ، يا عَفُوُّ يا غَفورُ ، يا نورَ النَّورِ ، يا مُدَبِّرَ الاُمورِ ، يا لَطيفُ يا خَبيرُ ، يا مُتَجَبِّرُ يا مُنيرُ ، يا بَصيرُ يا ظَهيرُ ، يا كَبيرُ يا وَترُ ، يا فَردُ يا صَمَدُ ، يا سَنَدُ يا كافي ، يا مُحِسنُ يا مُجمِلُ ، يا شافي يا وافي يا مُعافي ، يا مُنعِمُ يا مُتَفَضِّلُ يا مُتَكَرِّمُ يا مُتَفَرِّدُ .
يا مَن عَلا فَقَهَرَ ، يا مَن مَلَكَ فَقَدَرَ ، يا مَن بَطَنَ فَخَبَرَ ، يا مَن عُبِدَ فَشَكَرَ ، يا مَن عُصِيَ فَغَفَرَ وسَتَرَ ، يا مَن لا تَحويهِ الفِكَرُ ، ولا يُدرِكُهُ بَصَرٌ ، ولا يَخفى عَلَيهِ أثَرٌ ، يا رازِقَ البَشَرِ ، ويا مُقَدِّرَ كُلِّ قَدَرٍ .
يا عالِيَ المَكانِ ، يا شَديدَ الأَركانِ ، يا مُبَدِّلَ الزَّمانِ ، يا قابِلَ القُربانِ ، يا ذَا المَنِّ وَالإِحسانِ ، يا ذَا العِزِّ وَالسُّلطانِ ، يا رَحيمُ يا رَحمنُ ، يا عَظيمَ الشَّأنِ ، يا مَن هُوَ كُلَّ يَومٍ في شَأنٍ ، يا مَن لا يَشغَلُهُ شَأنٌ عَن شَأنٍ .
يا سامِعَ الأَصواتِ ، يا مُجيبَ الدَّعواتِ ، يا مُنجِحَ الطَّلِباتِ ، يا قاضِيَ الحاجاتِ ، يا مُنزِلَ البَرَكاتِ ، يا راحِمَ العَبَراتِ ، يا مُقيلَ العَثَراتِ ، يا كاشِفَ الكُرُباتِ ، يا وَلِيَّ الحَسَناتِ ، يا رَفيعَ الدَّرَجاتِ ، يا مُعطِيَ المَسأَلاتِ ، يا مُحيِيَ الأَمواتِ ، يا جامِعَ الشَّتاتِ ، يا مُطَّلِعُ عَلَى النِّيّاتِ ، يا رادَّ ما قَد فاتَ ، يا مَن لا تَشتَبِهُ عَلَيهِ الأَصواتُ ، يا مَن لا تُضجِرُهُ المَسأَلاتُ ولا تَغشاهُ الظُّلُماتُ ، يا نورَ الأَرضِ وَالسَّماواتِ .
يا سابِغَ النِّعَمِ ، يا دافِعَ النِّقَمِ ، يا بارِئَ النَّسَمِ ، يا جامِعَ الاُمَمِ ، يا شافِيَ السَّقَمِ ، يا خالِقَ النّورِ وَالظُّلَمِ ، يا ذَا الجُودِ وَالكَرَمِ ، يا مَن لا يَطَأُ عَرشَهُ قَدَمٌ .
يا أجوَدَ الأَجوَدينَ ، يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ، يا أسمَعَ السّامِعينَ ، يا أبصَرَ النّاظِرينَ ، يا جارَ المُستَجيرينَ ، يا أمانَ الخائِفينَ ، يا ظَهرَ اللاّجينَ ، يا وَلِيَّ المُؤمِنينَ ، يا غِياثَ المُستَغيثينَ ، يا غايَةَ الطّالِبينَ .
يا صاحِبَ كُلِّ غَريبٍ ، يا مونِسَ كُلِّ وَحيدٍ ، يا مَلجَأَ كُلِّ طَريدٍ ، يا مَأوى كُلِّ شَريدٍ ، يا حافِظَ كُلِّ ضالَّةٍ ، يا راحِمَ الشَّيخِ الكَبيرِ ، يا رازِقَ الطِّفلِ الصَّغيرِ ، يا جابِرَ العَظمِ الكَسيرِ ، يا فَكّاكَ كُلِّ أسيرٍ ، يا مُغنِيَ البائِسِ الفَقيرِ ، يا عِصمَةَ الخائِفِ المُستَجيرِ ، يا مَن لَهُ التَّدبيرُ وَالتَّقديرُ ، يا مَنِ العَسيرُ عَلَيهِ سَهلٌ يَسيرٌ ، يا مَن لا يَحتاجُ إلى تَفسيرٍ ، يا مَن هُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ ، يا مَن هُوَ بِكُلِّ شَيءٍ خَبيرٌ ، يا مَن هُوَ بِكُلِّ شَيءٍ بَصيرٌ .
يا مُرسِلَ الرِّياحِ ، يا فالِقَ الإِصباحِ ، يا باعِثَ الأَرواحِ ، يا ذَا الجودِ وَالسَّماحِ ، يا مَن بِيَدِهِ كُلُّ مِفتاحٍ ، يا سامِعَ كُلِّ صَوتٍ ، يا سابِقَ كُلِّ فَوتٍ ، يا مُحيِيَ كُلِّ نَفسٍ بَعدَ المَوتِ .
يا عُدَّتي في شِدَّتي ، يا حافِظي في غُربَتي ، يا مونِسي في وَحدَتي ، يا وَلِيّي في نِعمَتي ، يا كَنَفي حينَ تُعيينِي المَذاهِبُ ، وتُسلِمُنِي الأَقارِبُ ، ويَخذُلُني كُلُّ صاحِبٍ .
يا عِمادَ مَن لا عِمادَ لَهُ ، يا سَنَدَ مَن لا سَنَدَ لَهُ ، يا ذُخرَ مَن لا ذُخرَ لَهُ ، يا كَهفَ مَن لا كَهفَ لَهُ ، يا رُكنَ مَن لا رُكنَ لَهُ ، يا غِياثَ مَن لا غِياثَ لَهُ ، يا جارَ مَن لا جارَ لَهُ .
يا جارِيَ اللَّصيقَ ، يا رُكنِيَ الوَثيقَ ، يا إلهي بِالتَّحقيقِ ، يا رَبَّ البَيتِ ۲۶ العَتيقِ ، يا شَفيقُ يا رَفيقُ ، فُكَّني مِن حَلَقِ المَضيقِ ، وَاصرِف عَنّي كُلَّ هَمٍّ وغَمٍّ وضيقٍ ، وَاكفِني شَرَّ ما لا اُطيقُ ، وأعِنّي عَلى ما اُطيقُ .
يا رادَّ يوسُفَ عَلى يَعقوبَ ، يا كاشِفَ ضُرِّ أيّوبَ ، يا غافِرَ ذَنبِ داوُدَ ، يا رافِعَ عيسَى بنِ مَريَمَ مِن أيدِي اليَهودِ ، يا مُجيبَ نِداءِ يونُسَ فِي الظُّلُماتِ ، يا مُصطَفِيَ موسى بِالكَلِماتِ ، يا مَن غَفَرَ لاِدَمَ خَطيئَتَهُ ، ورَفَعَ إدريسَ بِرَحمَتِهِ ، يا مَن نَجّى نوحامِنَ الغَرَقِ ، يا مَن أهلَكَ عاد ا الاُولى وثَمودَ فَما أبقى ، وقَومَ نوحٍ مِن قَبلُ إنَّهُم كانوا هُم أظلَمَ وأطغى ، وَالمُؤتَفِكَةَ أهوى ۲۷ ، يا مَن دَمَّرَ عَلى قَومِ لوطٍ ، ودَمدَمَ ۲۸ عَلى قَومِ شُعَيبٍ .
يا مَنِ اتَّخَذَ إبراهيمَ خَليلاً ، يا مَنِ اتَّخَذَ موسى كَليما ، وَاتَّخَذَ مُحَمَّدا صَلَّى اللّه ُ عَلَيهِم أجمَعينَ حَبيبا ، يا مُؤتِيَ لُقمانَ الحِكمَةَ ، وَالواهِبَ لِسُليمانَ مُلكا لا يَنبَغي لِأَحَدٍ مِن بَعدِهِ ، يا مَن نَصَرَ ذَا القَرنَينِ عَلَى المُلوكِ الجَبابِرَةِ ، يا مَن أعطَى الخِضرَ الحَياةَ ، ورَدَّ لِيوشَعَ بنِ نونٍ الشَّمسَ بَعدَ غُروبِها ، يا مَن رَبَطَ عَلى قَلبِ اُمِّ موسى ، وأحصَنَ فَرجَ مَريَمَ بِنتِ عِمرانَ ، يا مَن حَصَّنَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّاءَ مِنَ الذَّنبِ ، وسَكَّنَ عَن موسَى الغَضَبَ ، يا مَن بَشَّرَ زَكَرِيّاءَ بِيَحيى ، يا مَن فَدى إسماعيلَ مِنَ الذَّبحِ ، يا مَن قَبِلَ قُربانَ هابيلَ وجَعَلَ اللَّعنَةَ عَلى قابيلَ ، يا هازِمَ الأَحزابِ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَلى جَميعِ المُرسَلينَ ومَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ ، وأهلِ طاعَتِكَ .
وأسأَلُكَ بِكُلِّ مَسأَلَةٍ سَأَلَكَ بِها أَحَدٌ مِمَّن رَضيتَ عَنهُ فَحَتَمتَ لَهُ عَلَى الإِجابَةِ ، يا اللّه ُ يا اللّه ُ يا اللّه ُ ، يا رَحمنُ يا رَحيمُ ، يا رَحمنُ يا رَحيمُ ، يا رَحمنُ يا رَحيمُ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ ، يا ذَا الجَلالِ وَالإِكرامِ ، بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ أسأَلُكَ بِكُلِّ اسمٍ سَمَّيتَ بِهِ نَفسَكَ ، أو أنزَلتَهُ في شَيءٍ مِن كُتُبِكَ ، أوِ استَأثَرتَ بِهِ في عِلمِ الغَيبِ عِندَكَ ، وبِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِكَ ، ومُنتَهَى الرَّحمَةِ مِن كِتابِكَ ، وبِما لَو أنَّ ما فِي الأَرضِ مِن شَجَرَةٍ أقلامٌ وَالبَحرُ يَمُدُّهُ مِن بَعدِهِ سَبعَةُ أبحُرٍ ما نَفِدَت كَلِماتُ اللّه ِ ، إنَّ اللّه َ عَزيزٌ حَكيمٌ . وأسأَلُكَ بِأَسمائِكَ الحُسنَى الَّتي بَيَّنتَها في كِتابِكَ ، فَقُلتَ : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَآءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا» ۲۹ ، و قُلتَ : «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ» ۳۰ ، وقُلتَ : «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» ۳۱ ، وقُلتَ : «يَـعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ» ۳۲ .
وأنَا أسأَلُكَ يا إلهي ، وأطمَعُ في إجابَتي يا مَولايَ كَما وَعَدتَني ، وقَد دَعَوتُكَ كَما أمَرتَني ، فَافعَل بي كَذا وكَذا» .
وتَسأَلُ اللّه َ تَعالى ما أحبَبتَ ، وتُسَمّي حاجَتَكَ ، ولا تَدعُ بِهِ إلاّ وأنتَ طاهِرٌ .
ثُمَّ قالَ لِلفَتى : إذا كانَتِ اللَّيلَةُ فَادعُ بِهِ عَشرَ مَرّاتٍ ، وأتِني مِن غَدٍ بِالخَبَرِ . ۳۳
قالَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام : وأخَذَ الفَتَى الكِتابَ ومَضى ، فَلَمّا كانَ مِن غَدٍ ما أصبَحنا حينا حَتّى أتَى الفَتى إلَينا سَليما مُعافىً ، وَالكِتابُ بِيَدِهِ ، وهُوَ يَقولُ : هذا وَاللّه ِ الاِسمُ الأَعظَمُ ، استُجيبَ لي وَرَبِّ الكَعبَةِ .
قالَ لَهُ عَلِيٌّ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ : حَدِّثني !
قالَ : [لَمّا] ۳۴ هَدَأَتِ العُيونُ بِالرُّقادِ ، وَاستَحلَكَ ۳۵ جِلبابُ ۳۶ اللَّيلِ ، رَفَعتُ يَدي بِالكِتابِ ، ودَعَوتُ اللّه َ بِحَقِّهِ مِرارا ، فَاُجِبتُ فِي الثّانِيَةِ : حَسبُكَ ، فَقَد دَعَوتَ اللّه َ بِاسمِهِ الأَعظَمِ .
ثُمَّ اضطَجَعتُ ، فَرَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله في مَنامي ، وقَد مَسَحَ يَدَهُ الشَّريفَةَ عَلَيَّ وهُوَ يَقولُ : اِحتَفِظ بِاسمِ اللّه ِ الأَعظَمِ العَظيمِ ، فَإِنَّكَ عَلى خَيرٍ . فَانتَبَهتُ مُعافىً كَما تَرى ، فَجَزاكَ اللّه ُ خَيرا . ۳۷

1. الدُّجى : الظُلْمة (الصحاح : ج ۶ ص ۲۳۳۴ «دجا») .

2. في بحار الأنوار : «مستَرحِما» بدل «مترحّما» وهو الأصحّ .

3. السَّرَفُ : الإغفال والخطأ (الصحاح : ج ۴ ص ۱۳۷۳ «سرف») .

4. اعتَبِر : اُنظر وتدَبَّر (اُنظر : لسان العرب : ج ۴ ص ۵۳۱ «عبر») .

5. الزيادة من بحار الأنوار .

6. في بحار الأنوار ج ۴۱ ص ۲۲۵ : «فإن تاب» بدل «فارتاب» .

7. حَدَثانُ الدهر : نُوَبُهُ ، وما يحدث فيه (لسان العرب : ج ۲ ص ۱۳۲ «حدث») .

8. الوَرْقُ : الدراهم المضروبة ، وفي الوَرْق ثلاث لغات : وَرِق ، ووِرْق ، وَوَرَق (الصحاح : ج ۴ ص ۱۵۶۴ «ورق») .

9. الشَّمَردَل : السريع من الإبل وغيره (الصحاح : ج ۵ ص ۱۷۴۱ «شمردل») .

10. الغارِب : ما بين العُنق والسَّنام ، وهو الذي يُلقى عليه خِطام البعير إذا اُرسِل (المصباح المنير : ص ۴۴۴ «غرب») .

11. الرُّمْحُ الرُّديني : زعموا أنّه منسوب إلى امرأة السمهريّ ، تسمّى ردينة ، وكانا يقوّمان القَنا بِخِطِّ هَجَر (الصحاح : ج ۵ ص ۲۱۲۲ «ردن») .

12. العَيرانَة : الناقة تشبّه بالعَيْر [أي الحمار الوحشي ]في سرعتها ونشاطها (الصحاح : ج ۲ ص ۷۶۴ «عير») .

13. المَهواة : موضع في الهواء مشرف ما دونه من جبلٍ وغيره (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۳۷۰ «هوا») . وفي بحار الأنوار : «المِهاد» .

14. سمك الشيء يسمكه : إذا رفعه (النهاية : ج ۲ ص ۴۰۲ «سمك») .

15. في المصدر : «يدعوني» ، والتصويب من بحار الأنوار .

16. الزيادة من بحار الأنوار .

17. العُشَراء من النُّوق : التي مضى لحملها عشرة أشهر بعد طُروق الفَحل . وأحسن ما تكون الإبل وأنفَسُها عند أهلها إذا كانت عِشارا (تاج العروس : ج ۷ ص ۲۲۵ و ۲۲۶ «عشر») .

18. الأراك : هو وادي الأراك قرب مكّة (معجم البلدان : ج۱ ص ۱۳۵) .

19. حَطمُ الجَبَلِ : الموضع الّذي حُطِمَ منهُ ، أي ثُلِمَ فبقي منقطعا (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۱۳۸ «حطم») .

20. في المصدر : «وحطته وادي السجال» ، والتصويب من بحار الأنوار .

21. الزيادة من بحار الأنوار .

22. في بحار الأنوار : « . . . يا عليم يا حكيم يا كريم يا حليم يا قديم» .

23. الديّانُ : القهّارُ (النهاية : ج ۲ ص ۱۴۸ «دين») .

24. الشامِخُ : العالي (النهاية : ج ۲ ص ۵۰۰ «شمخ») .

25. البَذَخُ : الفخر والتطاول ، والباذخُ : العالي (النهاية : ج ۱ ص ۱۱۰ «بذخ») .

26. البيتُ العَتيقُ : يعني الكعبة المشرّفة (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۱۶۱ «عتق») .

27. قيل : إنّ المؤتفكة قرى قوم لوط ائتَفكَتْ بأهلِها ، أي انقَلبَت ، والائتِفاك : الانقلاب ، والإهواء : الإسقاط . واحتُمِلَ أن يكون المراد بالمؤتفِكة ما هو أعمّ من قرى قوم لوط ؛ وهي كلّ قرية نزل عليها العذاب فبادَ أهلُها فبقت خربة داثرة معالمها خاوية عروشها (الميزان في تفسير القرآن : ج ۱۹ ص ۵۰) .

28. دَمْدَمَ عليهم ربُّهم : أي أهلكهم وأزعجهم (مفردات ألفاظ القرآن : ص ۳۱۸ «دمدم») .

29. البقرة : ۱۸۶ .

30. غافر : ۶۰ .

31. الزمر : ۵۳ .

32. الزمر : ۵۳ .

33. في المصدر : «بالخير» ، والتصويب من بحار الأنوار .

34. الزيادة من بحار الأنوار .

35. المُستَحلِك : الشديد السَّواد (النهاية : ج ۱ ص ۴۲۸ «حلك») .

36. الجِلْبابُ : الإزار والرداء (النهاية : ج ۱ ص ۲۸۳ «جلب») .

37. مهج الدعوات : ص ۱۹۱ ، بحار الأنوار : ج ۹۵ ص ۳۹۴ ح ۳۳ و ج ۴۱ ص ۲۲۴ ح ۲۷ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه امام حسين (عليه السلام)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همكارى: سیّد محمود طباطبایى‌نژاد و سیّد روح الله طبایى، ترجمه: عبدالهادى مسعودى
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 7254
صفحه از 606
پرینت  ارسال به