۱۰ / ۸
قافيه «د»
۰.
برادرم ! ماندنت در فساد و تباهى به درازا كشيده استو توشه ات براى روز قيامت ، بد توشه اى است !
دلت به هوسرانى روى آورد و تو نه تنها آن را منع نكردىبلكه از خواسته هايش پيروى كردى .
گناهان ، تو را به هر جا كه خواستند ، كشاندندو از تو ، انسانى رام و تسليم شده ساختند .
تو را براى كوچ ، ندا مى دهند . گوش كنو خود را در برابر ندا دهنده ، به كرى مزن .
سپيدى موى سرت از هر هشدار دهنده اى بى نيازت مى كند[آگاه باش كه ]سپيدى موهاى تو ، بر سياهى آن ، چيره گشته است .
۱۰ / ۹
قافيه «ذ»
۰.
دنياى تو ـ كه تو را فريفته است ـزيورهايش رو به زوال است .
بكوش تا از مَهلكه هاى آن بركنار باشىچرا كه صاحب اراده ، به آن ، گوش نمى سپرد .
دنيايى كه شيرينى آن به زهر آميخته استهيچ پناهگاهى بهتر از پرهيز از آن نيست .
در شگفتم از شيفته نعمت دنياو فريفته روزهاى خوش آن !
و در شگفتم از ترجيح دهنده اقامت در سرزمين هاى خشك و بى آب و گياهبر اقامت در سرزمين هاى حاصلخيز و پرباران !