۹ / ۳
پستى دنيا در نزد خدا
۶۴۳.الإرشادـ به نقل از على بن يزيد ، از امام زين العابدين عليه السلام ـ: با امام حسين عليه السلام بيرون آمديم . او در جايى فرود نيامد و برنخاست ، مگر آن كه از يحيى بن زكريا عليه السلام و كشته شدنش ياد كرد. روزى فرمود : «از [نشانه هاى ]پستى دنيا نزد خدا ، اين است كه سرِ يحيى بن زكريا عليه السلام را براى زنى روسپى از روسپيانِ بنى اسرائيل ، هديه بردند» .
۹ / ۴
داستان اميرمؤمنان و دنيا
۶۴۴.كشف الريبةـ از عبد اللّه بن سليمان نَوفلى ، از امام صادق عليه السلام ـ: [پدرم ]امام باقر عليه السلام برايم نقل كرد كه چون امام حسين عليه السلام آماده سفرِ كوفه شد ، ابن عبّاس به نزدش آمد و او را به پيوند خونى ميانشان سوگند داد [كه نرود] ؛ چرا كه در طَف (كربلا) كشته مى شود .
امام عليه السلام فرمود : «من ، قتلگاهم را مى دانم و از دنيا ، جز جدايى اش را نمى خواهم . اى ابن عبّاس! آيا تو را از داستان اميرمؤمنان و دنيا باخبر نكنم ؟» .
ابن عبّاس به ايشان گفت : چرا . به جانم سوگند كه من ، دوست دارم مرا از آن ، آگاه كنى .
پدرم فرمود كه امام زين العابدين عليه السلام فرمود : شنيدم امام حسين عليه السلام مى فرمايد : اميرمؤمنان برايم چنين نقل كرد كه : «من ، در برخى از باغ هاى فدك ـ كه از آنِ فاطمه عليهاالسلام شده بود ـ بيل به دست ، كار مى كردم كه ناگاه ، ديدم زنى بر من وارد شد . چون به او نگريستم ، زيبايى اش دلم را رُبود و او را شبيه بُثينه دختر عامر جُمَحى ديدم كه از زيباترين زنان قريش بود .
زن گفت : اى فرزند ابو طالب ! آيا مى خواهى با من ازدواج كنى تا تو را از اين بيل ، بى نياز كنم و تو را بر اندوخته هاى زمين ، ره بنمايم و تا هر زمان كه بمانى ، فرمان روا بمانى و براى نسلت نيز چنين باشد ؟
به او گفت[م] : تو كه هستى تا تو را از خانواده ات خواستگارى كنم ؟
گفت : من دنيا هستم . به او گفت[م] : باز گرد و همسرى ديگر بجوى .
به بيلم روى آوردم و چنين سرودم :
بى گمان ، هر كه دنياى پست ، فريبش دهد ، ناكام مى گرددو اگر نسل هايى را بفريبد ، به مقصد نمى رساند .
دنيا ، به شكل بثينه گرامى نزد ما آمدو زيور و شمايلش به سان او بود» .
به او گفتم : غير مرا بفريب كه مناز دنيا گريزانم و ناآگاه نيستم .
مرا با دنيا چه كار كه محمّددر ميان سنگ ها[ى قبر]، جاى گرفت؟
گيرم كه دنيا گنج و مرواريدش را برايم آوردو نيز اموال قارون و فرمان روايى قبيله ها را .
آيا سرانجامِ همه آنها نابودى نيست ؟هر چند كه از گنجينه هاى سرشار آن ، طلب مى شود .
غير مرا بفريب كه من ، رغبتى ندارمبه آنچه از فرمان روايى و عزّت و دستاورد توست .
بى گمان ، من ، خود را به روزى ام قانع كرده امپس اى دنيا! به كار هلاك شدگان خود بپرداز .
كه من از خدا، در روز ديدار او مى ترسمو از عذابى جاويد و هميشگى» .