۶۳۲.شرح الأخبارـ به نقل از رجاء ـ: با عبد اللّه بن عمرو بن عاص و ابو سعيد خُدرى در مدينه و در حلقه اى در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بوديم كه امام حسين عليه السلام بر ما گذشت و سلام كرد. جماعت ، سلام او را پاسخ دادند؛ امّا عبد اللّه بن عمرو بن عاص ، ساكت ماند . سپس در پىِ آن و پس از فراغتِ آن جماعت از سلام دادن ، گفت : بر تو سلام و رحمت خدا باد!
سپس گفت : آيا شما را از محبوب ترينِ زمينيان در نزد آسمانيان خبر ندهم ؟
گفتيم : چرا . عبد اللّه گفت : همين كسى كه رفت ، و البته از روزگار صِفّين تاكنون ، با من كلمه اى سخن نگفته است. اگر از من راضى شود ، برايم بهتر از داشتن شترانِ سرخ موست .
ابوسعيد گفت : اگر مى خواهى ، به سوى او برويم تا از او معذرت بخواهى .
گفت : باشد . با هم وعده گذاشتند كه بامداد [فردا] به نزد ايشان بروند و من (راوى) نيز با آنان رفتم . ابوسعيد ، داخل شد و من هم داخل شدم . ابوسعيد ، كنار امام حسين عليه السلام نشست و براى عبد اللّه بن عمرو ، اجازه ورود خواست و به او گفت : اى فرزند پيامبر خدا! ديروز بر ما گذشتى و عبد اللّه ، چنين و چنان گفت . به او گفتم : آيا براى عذرخواهى نمى روى ؟ گفت : چرا ، و اكنون براى معذرت خواهى به نزد تو آمده است . اى فرزند پيامبر خدا! به او اجازه ورود بده .
امام حسين عليه السلام اجازه داد . عبد اللّه بن عمرو بن عاص، داخل شد و سلام داد . سپس ايستاد . ابوسعيد ـ كه كنار امام حسين عليه السلام بود ـ جايش را به عبد اللّه ، تعارف كرد ؛ امّا امام حسين عليه السلام او را گرفت و سپس رهايش كرد . ابوسعيد ، جايش را به عبد اللّه داد و او ميان ابوسعيد و امام حسين عليه السلام نشست .
ابوسعيد به عبد اللّه گفت : سخنت را بگو .
عبد اللّه گفت : آرى . چنين گفتم: گواهى مى دهم كه محبوب ترينِ زمينيان در نزد آسمانيان ، تو هستى .
امام حسين عليه السلام فرمود : «آيا مى دانى كه من ، محبوب ترينِ زمينيان نزد آسمانيان هستم و باز هم با من و پدرم روز صِفّين جنگيدى ؟! به خدا سوگند ، پدرم از من بهتر است» .
عبد اللّه گفت : آرى . به خدا سوگند ، نه به سياهىِ لشكر آنان افزودم و نه شمشيرى براى آنان تيز كردم . تيرى با آنان نينداختم و نيزه اى هم نزدم ؛ امّا پدرم از من نزد پيامبر خدا گِله برد كه من ، روزه مى گيرم و شب زنده دارى مى كنم و به من گفته كه اندكى با خود مدارا كنم ؛ ولى نافرمانى مى كنم. پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود : «از پدرت اطاعت كن» و چون پدرم مرا به خارج شدن [به سوى صِفّين] دعوت كرد ، گفته پيامبر خدا يادم آمد و با او بيرون شدم .
امام حسين عليه السلام به او فرمود : «آيا گفته خداى عز و جل را نشنيده اى : «و اگر [پدر و مادر] كوشيدند كه چيزى را كه بدان باور ندارى ، شريك من قرار دهى ، از آنان اطاعت مكن» و گفته پيامبر خدا را كه : اطاعت ، فقط در نيكى است و گفته اش كه : در معصيت خالق ، مخلوق را اطاعتى نيست ؟!» .
گفت : چرا ، اى فرزند پيامبر خدا . آن را شنيده ام ؛ ولى گويى آن را تاكنون نشنيده بودم!