۱۱۴۵.امام على عليه السلام:رسول خدا صلى الله عليه و آله به ديدن ما آمد. براى آن حضرت حريره اى تهيه كرديم و امّ ايمن قدحى شير و كره و طبقى خرما آورد. پيامبر شروع به خوردن كرد و ما نيز با آن حضرت خورديم. سپس رسول خدا را وضو دادم و آن حضرت برخاست و رو به قبله ايستاد و مقدارى دعا كرد. سپس چشمانش را به زمين دوخت و مانند باران اشكّ ريخت. ما جرأت نكرديم علت را از رسول خدا صلى الله عليه و آله جويا شويم. حسين از جا پريد و عرض كرد: پدرجان، عملى از شما ديدم كه قبلاً نديده بودم چنان كارى انجام دهيد! پيامبر فرمود: فرزند عزيزم، من امروز از ملاقات شما چنان شاد و خوشحال شدم كه سابقه نداشته است و دوستم جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد كه شماها كشته خواهيد شد و هر كدامتان در جايى دفن خواهيد شد. لذا من براى شما دعا كردم و اين خبر باعث غم و اندوه من گشت. حسين عرض كرد: اى رسول خدا، با اين پراكندگى، چه كسى به زيارت ما خواهد آمد و چه كسى از قبرهاى ما مواظبت خواهد نمود؟ پيامبر فرمود: گروهى از امّتم كه خواهان نيكى و ارتباط با من هستند. پس، چون روز قيامت شود، من اين عده را در موقف مى بينم و بازوانشان را مى گيرم و به خدا قسم، آنان را از هول و هراسها و سختيهاى موقف نجات مى دهم.