67
اهل بيت در قرآن و حديث جلد اوّل

۴۸.ابو عمّار شدّاد:بر واثلة بن اسقع وارد شدم در حالى كه جماعتى نزد او بودند. آنها على را ياد كردند و بدو دشنام دادند و من هم با آنها بدو دشنام دادم. پس چون آن عده برخاستند، واثله به من گفت: چرا به اين مرد ناسزا گفتى؟ گفتم: ديدم اين عده به او دشنام مى دهند من نيز با آنها به او دشنام دادم. او گفت: آيا تو را از آن چه از پيامبر صلى الله عليه و آله ديدم آگاه نكنم؟ گفتم: چنين كن. گفت: نزد فاطمه رفتم تا على را جويا شوم، فاطمه گفت: نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفته است. من منتظر ماندم تا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به همراه على و حسن و حسين آمد و دست حسن و حسين را گرفته بود تا داخل شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله على و فاطمه را در برابر خود نشاند و حسن و حسين را بر رانش نشاند و سپس جامه اش ـ يا گفت عبايش ـ را بر آنها پيچاند و سپس اين آيه را تلاوت كرد: «اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عنكم الرِّجْسَ اهلَ الْبَيْتِ» . پس از آن فرمود: خدايا! اينان اهل بيت من هستند و اهل بيت من سزاوارترند.

۴۹.شدّاد بن عبداللّه :از واثلة بن اسقع شنيدم كه: سر حسين بن على را آوردند. او مى گويد: مردى از اهالى شام او را ديد. واثله خشمگين شد و گفت: به خدا سوگند، من همچنان تا به هميشه على، حسن، حسين و فاطمه را پس از شنيدن سخنانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در حقّ ايشان در خانه امّ سلمه گفت دوست مى دارم. واثله گفت: روزى در خانه امّ سلمه خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيدم. در اين هنگام حسن عليه السلام رسيد و پيامبر صلى الله عليه و آله او را بر ران راستش نشاند و بوسيدش، سپس حسين آمد و او را بر ران چپش نشاند و او را نيز بوسيد، در پى آنها فاطمه آمد و پيامبر او را در برابر خود نشاند، پيامبر صلى الله عليه و آله پس از آن على را خواند و على نيز بيامد و پيامبر صلى الله عليه و آله كسايى خيبرى بر آنها افكند ـ انگار كه هم اينك آن را مى بينم ـ و سپس فرمود: «اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عنكم الرِّجْسَ ويُطَهِّرَكُمْ تطهيراً» . من به واثله گفتم: «رجس» چيست؟ گفت: شكّ و ترديد در وجود خداوند عز و جل .


اهل بيت در قرآن و حديث جلد اوّل
66

۴۸.أبو عَمّارٍ شَدّادٌ :دَخَلتُ عَلى واثِلَةَ بنِ الأَسقَعِ وعِندَهُ قَومٌ ، فَذَكَروا عَلِيًّا فَشَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم ، فَلَمّا قاموا قالَ لي : لِمَ شَتَمتَ هذَا الرَّجُلَ ؟ قُلتُ : رَأَيتُ القَومَ شَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم ، فَقالَ : ألا اُخبِرُكَ بِما رَأَيتُ مِن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ؟ قُلتُ : بَلى ، فَقالَ : أتَيتُ فاطِمَةَ أسأَلُها عَن عَلِيٍّ فَقالَت : تَوَجَّهَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَجَلَستُ أنتَظِرُهُ حَتّى جاءَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ومَعَهُ عَلِيٌّ وحَسَنٌ وحُسَينٌ آخِذًا كُلَّ واحِدٍ مِنهُما بِيَدِهِ حَتّى دَخَلَ ، فَأَدنى عَلِيًّا وفاطِمَةَ فَأَجلَسَهُما بَينَ يَدَيهِ وأجلَسَ حَسَنًا وحُسَينًا كُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلى فَخِذِهِ ، ثُمَّ لَفَّ عَلَيهم ثَوبَهُ ـ أو قالَ كِساءً ـ ثُمَّ تَلا هذِهِ الآيَةَ : «إنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَيتِ» ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَيتي ، وأهلُ بَيتي أحَقُّ ۱ .

۴۹.شَدّادُ بنُ عَبدِ اللّهِ :سَمِعتُ واثِلَةَ بنَ الأَسقَعِ ، وقَد جيءَ بِرَأسِ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ ، قالَ : فَلَقِيَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ ، فَغَضِبَ واثِلَةُ وقالَ : واللّهِ ، لا أزالُ اُحِبُّ عَلِيًّا وحَسَنًا وحُسَينًا وفاطِمَةَ أبَدًا بَعدَ إذ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وهُوَ في مَنزِلِ اُمِّ سَلَمَةَ ، يَقولُ فيهِم ما قالَ .
قالَ واثِلَةُ : رَأَيتُني ذاتَ يَومٍ وقَد جِئتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ في مَنزِلِ اُمِّ سَلَمَةَ، وجاءَ الحَسَنُ فَأَجلَسَهُ عَلى فَخِذِهِ الـيُمنى وقَبَّلَهُ ، وجاءَ الحُسَينُ فَأَجلَسَهُ عَلى فَخِذِهِ اليُسرى وقَبَّلَهُ ، ثُمَّ جاءَت فاطِمَةُ فَأَجلَسَها بَينَ يَدَيهِ ، ثُمَّ دَعا بِعَلِيٍّ فَجاءَ ، ثُمَّ أغدَفَ عَلَيهِم كِساءً خَيبَرِيًّا ـ كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ ـ ثُمَّ قالَ :
«إنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَيتِ ويُطَهِّرَكُم تَطهيرًا» ، فَقُلتُ لِواثِلَةَ : مَا الرِّجسُ ؟ قالَ : الشَّكُّ فِي اللّهِ عَزَّوجَلَّ ۲ .

1.فضائل الصحابة لابن حنبل : ۲ / ۵۷۷ / ۹۷۸ ، وراجع مسند ابن حنبل : ۶ / ۴۵ / ۱۶۹۸۵ ، المصنّف لابن أبي شيبة : ۷ / ۵۰۱ / ۴۰ ، العمدة : ۴۰ / ۲۵ .

2.فضائل الصحابة لابن حنبل : ۲ / ۶۷۲ / ۱۱۴۹ ، وراجع اُسد الغابة : ۲ / ۲۷ ، العمدة : ۳۴ / ۱۵ .

  • نام منبع :
    اهل بيت در قرآن و حديث جلد اوّل
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: سیّد رسول موسوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5649
صفحه از 543
پرینت  ارسال به