۷۲۴.امام صادق عليه السلام:پيامبر اكرم از آن هنگام كه خداوند عز و جل او را به پيامبرى برانگيخت تا آن هنگام كه او را به سوى خود برگرفت، براى فروتنى در پيشگاه الهى، هرگز لميده، چيزى نخورد و در هيچ مجلسى دو زانوى خود را در برابر همنشينش نشان نداد و هيچ گاه پيامبر صلى الله عليه و آله با مردى دست نداد كه دستش را از دست او بكشد تا آن كه آن مرد، دست خود را [عقب] كشد و هرگز پيامبر صلى الله عليه و آله ، كار كسى را با بدى جبران نكرد، خداوند تبارك و تعالى به او فرموده است: «سخن بد آنان را به هرچه نيكوترت مى آيد پاسخ گوى» و او نيز چنين كرد و هرگز گدايى را پس نزد، اگر چيزى نزدش بود مى بخشيد و گرنه مى فرمود: خدا بدو بدهد. پيامبر صلى الله عليه و آله هرگز به حساب خداوند عزّوجل چيزى را نبخشيد، مگر آن كه خداوند، آن را اجازه داد و اگر بهشت را هم [به حساب خدا به كسى مى بخشيد] خداوند عزّوجل آن را اجازه مى داد.
۷۲۵.خارجة بن زيد:گروهى بر پدرش زيد بن ثابت وارد شدند و گفتند: براى ما پيرامون بخشى از اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله سخن بگو. او گفت: من همسايه او بودم. هرگاه وحى نازل مى شد، دنبال من مى فرستاد و من نزد او مى آمدم و وحى را مى نگاشتم، هرگاه ياد دنيا در ميان بود، او هم با ما ياد دنيا مى كرد و هرگاه ياد آخرت در ميان بود، او هم با ما ياد آخرت مى كرد و هرگاه از خوراك، سخن به ميان مى آورديم او هم با ما سخن از آن به ميان مى آورد. آيا مى خواهيد همه آنها را برايتان بگويم؟
۷۲۶.ابن شهر آشوب در مناقب درباره آداب رسول اكرم صلى الله عليه و آله :نمى شد كه در حال نماز، كسى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بنشيند، مگر اين كه حضرت صلى الله عليه و آله نمازش را كوتاه مى ساخت و به او روى مى كرد و مى فرمود: آيا نيازى [كارى] دارى؟
۷۲۷.جابربن عبداللّه :پيامبر صلى الله عليه و آله در راه، پشت سر همه حركت مى كرد و شخص ناتوان را يارى مى رساند وپشت سر خود سوار مى كرد و برايشان دعا مى كرد.
۷۲۸.ابو اُمامه، سهل بن حنيف انصارى به نقل از يكى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مسلمانان مسكين و ضعيف را كه بيمار بودند، عيادت مى فرمود و جنازه شان را تشييع مى كرد و هيچ كس جز او، بر آنها نماز نمى خواند. زنى درمانده از اهالى عوالى، بيماريش طولانى شد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از همسايگانى كه به ديدار او مى رفتند حال آن زن را جويا مى شد و به آنان فرمان داد، اگر آن زن از دنيا رفت به خاكش نسپرند، تا اين كه حضرت صلى الله عليه و آله بر او نماز بگزارد. شبى اين زن درگذشت و او را با جنازه ها ـ يا گفت به مكان جنازه ها ـ به مسجد رسول اللّه صلى الله عليه و آله آوردند تا پيامبر صلى الله عليه و آله آن گونه كه از ايشان خواسته بود، بر او نماز بگزارد، اما ديدند پيامبر صلى الله عليه و آله پس از نماز عشا خوابيده است و خوش نداشتند پيامبر را از خواب بيدار كنند، لذا خود بر او نماز گزاردند و او را بردند. چون صبح شد پيامبر صلى الله عليه و آله از همسايگان آن زن كه نزد پيامبر بودند، حال آن زن را جويا شد و آنها خبر مرگ او را به پيامبر صلى الله عليه و آله دادند و گفتند كه نخواستند پيامبر صلى الله عليه و آله را، براى او بيدار كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: چرا چنين كرديد؟ راه بيفتيد، آنها با پيامبر صلى الله عليه و آله به راه افتادند تا به گور او رسيدند و چنان كه براى نماز ميّت مى ايستند، پشت سر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به صف ايستادند و پيامبر صلى الله عليه و آله بر آن زن نماز گزارد.