۷۲۳.امام حسين عليه السلام:از پدرم عليه السلام درباره نشستن او [رسول خدا صلى الله عليه و آله ] پرسش كردم پس فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نمى نشست و بر نمى خاست مگر آن كه ذكر بر لب داشت و جايى را به خود اختصاص نمى داد و از اين كار، نهى مى داشت و هرگاه نزد جماعتى مى رفت در پايين مجلس مى نشست و به اين كار فرمان مى داد، بهره هريك از همنشينانش را ادا مى كرد، تا آن جا كه همنشين او فكر نمى كرد كسى نزد رسول خدا از او ارجمندتر است، هر كه با او همنشين مى شد يا پى كارى را با هم مى گرفتند، حضرت آن قدر شكيبايى مى ورزيد تا اين كه او خود مى رفت و كسى كه از ايشان [برآوردن ]حاجتى را مى طلبيد، يا نيازش را برمى آورد يا كلامى خوش به او مى گفت. گشاده رويى و اخلاقش، همه مردم را در بر مى گرفت و [ديگر ]پدر آنها گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او يكسان بودند، مجلس ايشان، مجلس شكيبايى، شرم، صبر و امانتدارى بود و در آن نه صدايى بلند مى شد و نه سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه خطاهاى آن مجلس، گفته مى شد. همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر يكديگر برترى داده مى شدند و فروتن بودند، بزرگ را احترام مى نهادند و بر كوچك، رحم مى آوردند و نيازمند را بر خود ترجيح مى دادند و بيگانه را پاس مى داشتند.
[به پدرم] عرض كردم: شيوه حضرت صلى الله عليه و آله با همنشينانش چگونه بود؟ فرمود: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و زمخت و نه، فرياد مى كشيد و ناسزا مى گفت و نه عيب جويى مى كرد و نه بسيار شوخى مى كرد. خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و ديگران را نه از آن نوميد مى ساخت و نه بدان ترغيب مى كرد. سه چيز را از خود دور كرده بود: لجاجت، پرگويى و بيهودگى و سه چيز را از مردم كنار نهاده بود: هيچ كس را، نه مى نكوهيد و نه عيب مى كرد و در پى جستن زشتيهاى او نبود، وسخنى نمى گفت، مگر در آن چه اميد ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى گفت، همنشينانش خاموشى مى گزيدند تا آن جا كه گويى، پرنده بر سر ايشان نشسته است و هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله سكوت مى كرد، آنها سخن مى گفتند و در خدمت حضرت صلى الله عليه و آله كشمكش نمى كردند، اگر كسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها نزدحضرت صلى الله عليه و آله ، همان سخن نخستين نفر مجلس بود. از آن چه مى خنديدند، او هم مى خنديد و از آن چه تعجّب مى كردند، حضرت صلى الله عليه و آله هم تعجّب مى كرد. حضرت صلى الله عليه و آله بر خشك و زمخت سخن گفتن شخص غريب و تقاضاى او صبر مى كرد، تا آن كه اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى فرمود: هرگاه كسى را ديديد كه حاجتى مى طلبد، او را يارى رسانيد. حضرت صلى الله عليه و آله ، ستايش را از كسى جز از مسلمان حقيقى نمى پذيرفت، وسخن كسى را قطع نمى كرد، تا آن كه از حد مى گذراند، پس با نهى يا برخاستن، كلام او را قطع مى كرد.