۱۸۵.هشام بن حسّان:از امام حسن مجتبى عليه السلامشنيدم كه پس از بيعت براى خلافتش خطبه اى خواند و فرمود: ما حزب چيره خداييم و خاندان نزديك پيامبر و اهل بيت طيّب و طاهر او و يكى از دو ثقلى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آن دو را در ميان امّتش به يادگار نهاده است و دوم، كتاب خداست كه در آن جزئيات هر چيزى آمده است و به هيچ روى باطلى بدان راه ندارد و در تفسير آن اطمينان بر ماست و ما در تأويل آن گمان كه نه، بل به حقايق آن يقين داريم.
۱۸۶.ثوير بن ابى فاخته به نقل از حضرت باقر عليه السلام:اى ابن ذرّ! ۱ آيا پيرامون پاره اى از احاديث ما كه دريافت كرده اى با ما سخن نمى گويى؟ او گفت: آرى، اى فرزند رسول اللّه . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من در ميان شما دو ثقل به يادگار مى نهم كه يكى بزرگتر از ديگرى است: كتاب خدا و اهل بيتم كه اگر بدان دو چنگ در زنيد هرگز گمراه نشويد.
امام باقر عليه السلام : فرمود: اى ابن ذرّ! اگر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديدار كردى و او به تو فرمود: بعد از من در حقّ ثقلين چه كردى، به او چه مى گويى؟ [ راوى مى گويد: ] ابن ذرّ آن قدر گريست كه ديدم سرشكش از ريشش روان گشته است. سپس گفت: ثقل اكبر را كه از هم دريديم و ثقل اصغر را هم كشتيم.
۱۸۷.امام باقر عليه السلام :اميرالمؤمنين على بن ابى طالب صلوات اللّه عليه پس از بازگشت از نهروان به كوفه، شنيد كه معاويه او را دشنام مى دهد و نفرينش مى كند و ياران او را مى كشد. حضرت عليه السلام به خطبه برخاست و حمد و ثناى الهى به جاى آورد و بر پيامبر خدا درود فرستاد و نعمتهاى الهى را بر پيامبر و خود، ياد آور شد و سپس فرمود: اگر اين آيه در قرآن نبود من در اين جايگاه آن چه بر زبان مى آوردم بيان نمى داشتم، خداوند عزّوجل مى فرمايد: «و امّا به نعمت خدايت سخن گو»، خدايا سپاس از آن توست براى نعمتهايى كه به شماره در نمى آيد و فضل تو كه به فراموشى سپرده نمى شود. اى مردم! آن خبرها كه بايد به من رسيده است و من مى بينم كه اجل من نزديك گشته و گويى شما را مى بينم كه بر امر من آگاهى نداريد. من در ميان شما همان را به يادگار مى نهم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به يادگار نهاد: كتاب خدا و عترتم، يعنى عترت آن هدايتگر به سوى رهايى و خاتم پيامبران و سرور شريفان ونبىّ مصطفى.