۱۸۲.سعد الاسكاف:از حضرت باقر عليه السلام درباره اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله پرسش كردم كه: «من در ميان شما دو ثقل به يادگار مى نهم، پس به آن دو چنگ در زنيد. اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد آيند». حضرت عليه السلامفرمود: همواره راهنمايى از ما بر كتاب خدا، دلالت خواهد كرد، تا بر حوض كوثر وارد آيند.
۱۸۳.امام على عليه السلام :ـ در سفارشش به كميلـ : اى كميل! ما، ثقل اصغر هستيم و قرآن، ثقل اكبر. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اين سخن را به گوش مردم رساند آن گاه كه آنها را براى نماز جماعت در روز فلان در فلان وقت، هفت روز گرد آورده بود و در آن نداى نماز سر مى دادند و در اين هنگام هيچ كس نبود كه حاضر نشود. پيامبر بر منبر بالا رفت و خداى را حمد و سپاس گزارد و فرمود: اى گروه مردم! من از سوى خودم نه، كه از سوى خداوند عزّوجل به شما خبر مى دهم و هر كه به خدا دروغ بندد آتش در پى او خواهد آورد. پيامبر سپس مرا خواند و من از منبر بالا رفتم. او مرا در برابر خود ايستاده نگاه داشت در حالى كه سر من بر سينه اش بود و حسن و حسين در راست و چپ او قرار داشتند. سپس فرمود: اى گروه مردم! جبرئيل از سوى خداوند متعال كه هم خداى من است و هم خداى شما به من دستور داده است كه به آگاهى شما برسانم قرآن، ثقل اكبر است و اين جانشين من و دو پسرم و آنان در پى ايشان از پشت آنها مى آيند و در بردارنده وصاياى ايشان هستند، ثقل اصغر مى باشند. ثقل اكبر، گواه ثقل اصغر و ثقل اصغر، گواه ثقل اكبر است و هر يك از آن دو، ملازم ديگرى است و از آن جدايى نپذيرد تا بر خدا وارد شوند و خداوند ميان آن دو و بندگان حكم كند.
۱۸۴.عمر بن ابى سلمه به نقل از امام على عليه السلامـ در جمع لشكريان خود از مهاجران و انصارـ : شما را به خدا سوگند آيا مى دانيد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در واپسين خطبه خود فرمود: اى مردم! من در ميان شما دو امر به يادگار مى نهم كه تا زمانى كه به آن دو چنگ در زنيد هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و (عترت من) اهل بيتم. خداوند داناى كاردان با من عهد كرده است كه اين دو از يكديگر جدايى نپذيرند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند؟ همگى گفتند: به خدا چنين است، ما گواهى مى دهيم كه اين همه از پيامبر است.