425
اهل بيت در قرآن و حديث جلد اوّل

۶۶۲.افلح، غلام امام باقر عليه السلام:با سرورم به سوى حج رفتيم. چون امام عليه السلام به مسجد در آمد و به خانه خدا نگريست، گريست تا صدايش بالا گرفت. عرض كردم: پدر و مادرم فداى تو باد، اگر ممكن است صداى خود را پايين بياور كه مردم به تو مى نگرند. حضرت گريست و فرمود: عجب! چرا گريه نكنم، شايد كه خدا با رحمت خود به من بنگرد و نزد او رستگارى يابم. سپس خانه خدا را طواف كرد و نزد مقام نماز خواند و هنگامى كه سر از سجده برداشت، جايگاهش از اشك خيس شده بود.

۶۶۳.قاسم بن حسين نيشابورى:امام باقر را ديدم كه هنگام ايستادن در موقف دو دستش را دراز كرد و همچنان دو دست او دراز بود تا از موقف بيرون آمد. من هيچ كس را در اين كار از او تواناتر نديدم.

۶۶۴.مالك بن انس:من بر امام صادق جعفر بن محمّد وارد مى شدم و حضرت عليه السلامبراى من پشتى مى آورد و به من زياد احترام مى نهاد و مى فرمود: اى مالك! من تو را دوست دارم. من شاد مى شدم و خداى را بر آن سپاس مى گزاردم. حضرت عليه السلاماز يكى از اين سه حالت بيرون نبود: يا روزه بود يا به عبادت ايستاده بود و يا ذكر مى گفت. امام عليه السلام از بزرگترين عابدان و زاهدانى بود كه از خداوند عزّوجل مى هراسند. او فراوان حديث مى گفت و خوش مجلس بود و فايده بسيار مى رسانْد. هرگاه مى گفت: «پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود»، رنگ پوستش يك بار سبز و بار ديگر چنان زرد مى شد كه هر كه او را مى شناخت، ديگر چهره اش را به جا نمى آورْد. سالى در خدمت ايشان حج گزاردم، چون هنگام احرام بر مركبش سوار شد، هرگاه آهنگ گفتن لبّيك مى كرد صدا از حلقومش بيرون نمى آمد و نزديك بود از مركب به زير افتد. عرض كردم: بگو، اى فرزند رسول اللّه ! تو ناگزير بايد لبّيك بگويى. امام عليه السلام فرمود: اى فرزند ابى عامر! من چگونه جسارت كنم بگويم: لبّيك، اللّهم لبّيك، در حالى كه مى هراسم خداوند بفرمايد: نه لبّيك و نه سعديك.

۶۶۵.على بن مهزيار:امام جواد عليه السلام را در سال دويست و پانزده، ۱ ديدم كه پس از بالا آمدن آفتاب، از خانه خدا، وداع كرد و به طواف خانه خدا پرداخت و در هر شوط، ركن يمانى را استلام مى كرد و چون شوط هفتم رسيد، آن را با حجر الاسود استلام كرد و با دستش آن را به سود و آن گاه دستش را به صورتش كشيد، سپس به مقام رفت و در پشت آن، دو ركعت نماز گزارد، آن گاه به ملتَزَم در پشت كعبه رفت و به كعبه چسبيد و شكم خود را برهنه كرد و در همين حال مدّتى طولانى به دعا پرداخت، سپس از درِ حنّاطين بيرون شد و رفت.
على بن مهزيار مى گويد: در سال دويست و هفده، امام عليه السلام را ديدم كه شبانه، بيت اللّه را وداع مى كند و در هر شوط، ركن يمانى و حجر الاسود را استلام مى كند و چون به شوط هفتم رسيد، در پشت كعبه، نزديك ركن يمانى و بالاى سنگ مستطيل، ملتَزِم بيت شد و شكمش را برهنه كرد، سپس به سوى سنگ آمد و آن را بوسيد و مسحش كرد و به سوى مقام رفت و در پشت آن، نماز گزارد، آن گاه رفت و ديگر به بيت بازنگشت. ايستادن او در ملتَزَم، به قدر هفت شوط طواف برخى از اصحاب ما و يا هشت شوط بعضى ديگر، بود.

1.در متن، سال دويست و بيست و پنج آمده است، اما چون بيشتر نسخه ها، دويست و پانزده دارد و امام جواد عليه السلامنيز در سال دويست و بيست رحلت كرده است، لذا تاريخ درست را آورديم.


اهل بيت در قرآن و حديث جلد اوّل
424

۶۶۲.أفلَحُ مَولَى الإِمامِ الباقِرِ عليه السلام :خَرَجتُ مَعَ مَولايَ حاجًّا ، فَلَمّا دَخَلَ المَسجِدَ نَظَرَ إلَى البَيتِ فَبَكى حَتّى عَلا صَوتُهُ، فَقُلتُ : بِأَبي واُمّي ، إنَّ النّاسَ يَنظُرونَ إلَيكَ فَلَو رَفَعتَ [رَفَعتَ] بِصَوتِكَ قَليلاً ، فَبَكى وقالَ : وَيحَكَ ! لِمَ لا أبكي؟! لَعَلَّ اللّهَ أن يَنظُرَ إلَيَّ بِرَحمَةٍ مِنهُ ، فَأَفوزَ بِها عِندَهُ . ثُمَّ طافَ بِالبَيتِ ورَكَعَ عِندَ المَقامِ ورَفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ ، فَإِذا مَوضِعُهُ مُبتَلٌّ مِن دُموعِهِ ۱ .

۶۶۳.القاسِمُ بنُ حُسَينٍ النَّيسابورِيُّ :رَأَيتُ أبا جَعفَرٍ عليه السلام عِندَما وَقَفَ بِالمَوقِفِ مَدَّ يَدَيهِ جَميعًا ، فَما زالَتا مَمدودَتَينِ إلى أن أفاضَ ، فَما رَأَيتُ أحَدًا أقدَرَ عَلى ذلِكَ مِنهُ ۲ .

۶۶۴.مالِكُ بنُ أنَسٍ :كُنتُ أدخُلُ عَلَى الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلامفَيُقَدِّمُ لي مِخَدَّةً ويَعرِفُ لي قَدرًا ويَقولُ : يا مالِكُ ، إنّي اُحِبُّكَ ، فَكُنتُ اُسَرُّ بِذلِكَ وأحمَدُ اللّهَ عَلَيهِ . وكانَ عليه السلام لا يَخلو مِن إحدى ثَلاثِ خِصالٍ : إمّا صائِمًا وإمّا قائِمًا وإمّا ذاكِرًا ، وكانَ مِن عُظَماءِ العُبّادِ وأكابِرِ الزُّهّادِ الَّذين يَخشَونَ اللّهَ عَزَّوجَلَّ ، وكانَ كَثيرَ الحَديثِ ، طَيِّبَ المُجالَسَةِ ، كَثيرَ الفَوائِدِ ، فَإِذا قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله اخضَرَّ مَرَّةً واصفَرَّ اُخرى حَتّى يُنكِرُهُ مَن يَعرِفُهُ . ولَقَد حَجَجتُ مَعَهُ سَنَةً ، فَلَمَّا استَوَت بِهِ راحِلَتُهُ عِندَ الإِحرامِ كانَ كُلَّما هَمَّ بِالتَّلبِيَةِ انقَطَعَ الصَّوتُ في حَلقِهِ وكادَ يَخِرُّ مِن راحِلَتِهِ ، فَقُلتُ: قُل يَا بنَ رَسولِ اللّهِ، فَلابُدَّ لَكَ مِن أن تَقولَ . فَقالَ عليه السلام : يَا بنَ أبي عامِرٍ ، كَيفَ أجسُرُ أن أقولَ : لَبَّيكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ ، وأخشى أن يَقولَ عَزَّوجَلَّ [لي] : لا لَبَّيكَ ولا سَعدَيكَ ۳ .

۶۶۵.عَلِيُّ بنُ مَهزِيارَ :رَأَيتُ أبا جَعفَرٍ الثّانِيَ عليه السلامفي سَنَةِ مِائَتَينِ وخَمسٍ وعِشرينَ ۴ وَدَّعَ البَيتَ بَعدَ ارتِفاعِ الشَّمسِ، وطافَ بِالبَيتِ يَستَلِمُ الرُّكنَ اليَمانِيَّ
في كُلِّ شَوطٍ ، فَلَمّا كانَ فِي الشَّوطِ السّابِعِ استَلَمَهُ وَاستَلَمَ الحَجَرَ ومَسَحَ بِيَدِهِ ثُمَّ مَسَحَ وَجهَهُ بِيَدِهِ ، ثُمَّ أتَى المَقامَ فَصَلّى خَلفَهُ رَكعَتَينِ ، ثُمَّ خَرَجَ إلى دُبُرِ الكَعبَهِ إلَى المُلتَزَمِ فَالتَزَمَ البَيتَ وكَشَفَ الثَّوبَ عَن بَطنِهِ ثُمَّ وَقَفَ عَلَيهِ طَويلاً يَدعو ، ثُمَّ خَرَجَ مِن بابِ الحَنّاطينَ وتَوَجَّهَ .
قالَ : فَرَأَيتُهُ في سَنَةِ سَبعَ عَشرَةَ ومِائَتَينِ وَدَّعَ البَيتَ لَيلاً ، يَستَلِمُ الرُّكنَ اليَمانِيَّ والحَجَرَ الأَسوَدَ في كُلِّ شَوطٍ ، فَلَمّا كانَ فِي الشَّوطِ السّابِعِ التَزَمَ البَيتَ في دُبُرِ الكَعبَةِ قَريبًا مِنَ الرُّكنِ اليَمانِيِّ وفَوقَ الحَجَرِ المُستَطيلِ وكَشَفَ الثَّوبَ عَن بَطنِهِ، ثُمَّ أتَى الحَجَرَ فَقَبَّلَهُ ومَسَحَهُ وخَرَجَ إلَى المَقامِ فَصَلّى خَلفَهُ ، ثُمَّ مَضى ولَم يَعُد إلَى البَيتِ ، وكانَ وُقوفُهُ عَلَى المُلتَزَمِ بِقَدرِ ما طافَ بَعضُ أصحابِنا سَبعَةَ أشواطٍ وبَعضُهُم ثَمانِيَةً ۵ .

1.تذكرة الخواصّ : ۳۳۹ ، صفة الصفوة : ۲ / ۶۴ ، الفصول المهمّة : ۲۰۹ ، مطالب السؤول : ۸۰ ، كشف الغمّة : ۲ / ۳۶۰ ، نور الأبصار : ۱۵۸ .

2.إقبال الأعمال : ۲ / ۷۳ .

3.الخصال : ۱۶۷ / ۲۱۹ ، علل الشرائع : ۲۳۵ ، أمالي الصدوق : ۱۴۳ / ۳ ، المناقب لابن شهرآشوب : ۴ / ۲۷۵ من قوله «حججت مع الصادق عليه السلام» .

4.روى الشيخ في التهذيب هذا الخبر من الكافي وفي أكثر نسخه سنة خمس عشرة ومأتين وفي بعضها كما هنا وفي تلك النسخ زيادة بعد نقل الخبر ، وهي هذه : قال محمّد بن الحسن مصنف هذا الكتاب : هذا غلط لأنّ أبا جعفر عليه السلام مات سنة عشرين ومأتين والصحيح أن يقول : خمس عشرة انتهى (مرآة العقول : ۱۸ / ۲۲۹) .

5.الكافي : ۴ / ۵۳۲ / ۳ ، التهذيب : ۵ / ۲۸۱ / ۹۵۹ وفيه «تسع عشرة» بدل «سبع عشرة» .

  • نام منبع :
    اهل بيت در قرآن و حديث جلد اوّل
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: سیّد رسول موسوی، ترجمه: حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5722
صفحه از 543
پرینت  ارسال به