۱۵۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :«وسيله»، درجه اى است نزد خدا كه بالاتر از آن درجه اى نيست، پس از خدا بخواهيد كه به من «وسيله» دهد.
۱۵۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :در بهشت جايگاهى است كه «وسيله» خوانده مى شود، پس هر گاه از خدا چيزى خواستيد براى من هم «وسيله» بخواهيد. گفتند: يا رسول اللّه ! چه كسى با تو در آن جا خواهد بود؟ فرمود: على، فاطمه، حسن وحسين.
۱۵۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :مركز بهشت از آن من و اهل بيت من است.
۱۵۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من آن درخت هستم و فاطمه شاخه آن و على لقاح [مايه بارورى] آن و حسن و حسين ميوه آن و شيعيان ما برگهاى آن هستند و ريشه اين درخت در فردوس برين قرار دارد و ديگر قسمتهاى آن در ديگر قسمتهاى بهشت است.
۱۵۴.حذيفه:مادرم از من پرسيد: از چه هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله را نديده اى؟ به او گفتم: از فلان وقت. او به من ناسزا گفت و دشنام داد. به او گفتم: رهايم كن، من نزد پيامبر صلى الله عليه و آله مى روم تا نماز مغرب را با او بگزارم و او را رها نخواهم كرد تا براى من و تو طلب آمرزش كند. حذيفه مى گويد: خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدم و نماز مغرب را با ايشان گزاردم و پيامبر صلى الله عليه و آله نماز عشا را هم خواند، حضرت صلى الله عليه و آله سپس بازگشت و كسى در سر راه با ايشان برخورد و با حضرت زمزمه اى كرد و رفت. من در پى حضرت صلى الله عليه و آله رفتم و او صداى مرا شنيد و گفت: تو كيستى؟ عرض كردم: حذيفه. فرمود: چه مى خواهى؟ من ماجرا را باز گفتم. پس حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند تو و مادرت را بيامرزد. سپس فرمود: آيا كسى را كه اندكى پيش بر سر راه من قرار گرفت ديدى؟ عرض كردم: آرى. فرمود: او فرشته اى از فرشتگان بود كه پيش از امشب به زمين فرود نيامده بود و از پروردگار اذن خواسته بود تا بر من درودى فرستد و مژده ام دهد كه حسن و حسين سرور جوانان بهشتى هستند و فاطمه، بانوى زنان بهشتى است، خداوند از ايشان خشنود باد.