آقای شیخ احمد دیدات برای اسلام زحمت کشیده، خداوند میخواهد او را پاک از دنیا ببرد و احتمالاً سرّ اینکه در این سالها به این شکل افتاده شده است به خاطر این است که با وجود تبلیغ برای اسلام، به اهل بیت عصمت و طهارت توجهی نداشته است و در صورتیکه این مطلب به او گفته شود و وی تشیّع را اختیار کند، به زودی از دنیا خواهد رفت.
آقای سید عبدالله حسینی این فکر را پسندید و در یکی از روزهای سال ۱۳۸۴ به اتفاق هم و با آقای قربانعلی پورمرجان، وابسته فرهنگی سفارت، به سمت شهر دوربان حرکت کردیم. همانروز ضمن حضور در منزل آقای شیخ احمد دیدات به او گفتم که مطلب مهمی هست که باید به شما بگویم و بهتر است تنها باشیم. در بین راه قرار شد این مطلب را آقای سید عبدالله حسینی به او منتقل کند. پس از اینکه دیگران، از جمله آقای پورمرجان اتاق را ترک کردند، آقای سید عبدالله حسینی مطلب را به طور تلویحی بیان کرد؛ ولی این جانب با مداخله به صراحت به آقای شیخ عبدالله دیدات گفتم: شما برای اسلام زحمت زیادی کشیدهاید؛ ولی فکر میکنم در طی این سالها به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله کمتوجهی کردهاید و احتمالاً چون خدا مایل است شما را پاک از این جهان برده و به بهشت ببرد، بهتر است این موضوع را قبول کنید و برای این تغییر عقیده هم شاهد بگیرید.
در اینجا بود که خودم به گریه افتادم و با تأکید بر موضوع فوق که با صراحت بیشتری عنوان کردم، به ایشان گفتم: اگر چنین کنید، احتمالاً به زودی از رنج بیماری راحت شده، از دنیا خواهید رفت.
وی با حالتی تأثرآمیز گریه کرد. البته این حالت را میتوانستیم در چشمهای وی ببینیم؛ زیرا از نظر فیزیکی قادر به گریه کردن نبود. پس از این پسرش را صدا زد و از طریق چشم و با ردیف نمودن حروف این جمله را به انگلیسی به پسرش منتقل کرد: Thank you for your advaise؛ یعنی از نصیحت شما متشکرم.