249
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

۲۰۴. امام رضا عليه السلام‏- به نقل از پدرانش از امام حسين عليهم السلام - : امير المؤمنين عليه السلام در مسجد كوفه براى مردم به ايراد خطابه پرداخت و فرمود:
«ستايش ، خداى را كه نه خود از چيزى به وجود آمده است و نه آنچه را بود ، از چيزى ايجاد كرد . حادث بودن اشيا را گواه بر ازلى بودن خويش و ناتوانى آنها را گواه بر توانايى خويش، قرار داد و نابود شدن گريزناپذيرشان را گواه بر جاودانگى خويش. هيچ مكانى از او خالى نيست تا به جادارى شناخته شود و مانند و مثالى ندارد تا به چگونگى وصف گردد . چيزى از علم او پنهان نيست تا به حيث داشتن ، دانسته شود . در صفات با همه آفريدگانش فرق دارد و به سبب ايجاد موجودات دگرگون‏پذير، غير قابل ادراك گشته است . به واسطه كبريا و بزرگى ، از دايره هر گونه تغيير احوال ، بيرون است . هوش‏هاى تيز و فوق العاده نمى‏توانند تعريفش كنند و انديشه‏هاى نافذ و ژرف‏كاو ، نتوانسته برايش چگونگى اثبات نمايند [يا به چگونگى‏اش دست يابند]. غوّاصان شناگر درياهاى نظر ، نمى‏توانند او را به تصوير كشند [يا كُنه او را تصوّر كنند] . با عظمت‏تر از آن است كه در مكان بگنجد، و باشكوه‏تر از آن است كه به اندازه در آيد و بزرگ‏تر از آن است كه با مقياس‏ها اندازه‏گيرى شود.
محال است كه وهم‏ها بر كُنه او دست يابند و انديشه‏ها ، او را فرا گيرند و ذهن‏ها ، تصورّش كنند . خِردهاى بلند پرواز ، از اين كه بر او احاطه يابند ، نوميد گشته‏اند و درياهاى دانش‏ها از اين كه كُنه و گوهر او را نشان دهند ، خشكيده‏اند و مدّعيان باريك انديش، از بلنداى خود ، زبونانه به وصف قدرت او باز گشته‏اند . يكى است ؛ امّا نه به معناى عددى آن . هميشگى و بى سرآمد است ، ايستاده است ، بى آن كه به ستونى تكيه داشته باشد . نه جنس است تا اجناس با او برابرى كنند و نه شبح است تا اشباح همانندش باشند و نه مانند چيزهاست كه داراى صفات باشد. خِردها در امواج جريان ادراك او گم گشته‏اند و وهم‏ها از دستيابى به نحوه ازلى بودنش سرگردان‏اند . فهم‏ها از درك وصف قدرتش درمانده‏اند و ذهن‏ها در ژرفناى گرداب‏هاى ملكوت او غرق‏اند. بر نعمت‏ها تواناست . سراسر ، بزرگى و كبرياست . مالك همه چيزهاست . پس نه گذشت روزگار كهنه‏اش مى‏كند، و نه هيچ وصفى او را در بر مى‏گيرد . كوه‏هاى سركش ريشه دوانيده در اعماق خاك ، در برابر او خاضع‏اند و اسباب استوار ، در منتهاى بلندى‏هاى كرانه‏هايشان ، فرمان‏بُردار اويند. همه انواع موجودات را گواه بر پروردگارى خويش و ناتوانى آنها را گواه بر توانايى خويش و پيدايش آن‏ها را گواه بر ديرينگى خويش و نيست شدنشان را گواه بر جاودانگى خويش قرار داده است . پس موجودات را از چنگ او گريزى نيست و از احاطه او بيرون نتوانند شد و از شمارش او پوشيده نمانند و از قدرت او سرپيچى ننمايند. ساختِ دقيق موجودات عالم ، بهترين نشانه [بر وجود آفريننده حكيم ]است و تركيب طبايع آنها ، بهترين دلالت بر اوست و حدوث آنها بهترين دليل بر ازلى بودن [او] و استوارى آفرينش ، بهترين درس است. پس نه او را به حدّى منسوب توان كرد، و نه مثال و نمونه‏اى برايش توان آورد، و نه چيزى از او در پرده است . او بسى برتر و والاتر از آن است كه برايش نمونه‏اى آورند يا صفات مخلوقى را به او نسبت دهند.


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
248

۲۰۴. الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام : خَطَبَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام النّاسَ في مَسجِدِ الكوفَةِ ، فَقالَ :
الحَمدُ للَّهِ الَّذي لا مِن شي‏ءٍ كانَ ، ولا مِن شَي‏ءٍ كَوَّنَ ما قَد كانَ ، مُستَشهِدٌ بِحُدوثِ الأَشياءِ عَلى‏ أزَلِيَّتِهِ ، وبِما وَسَمَها بِهِ مِنَ العَجزِ عَلى‏ قُدرَتِهِ ، وبِما اضطَرَّها إلَيهِ مِنَ الفَناءِ عَلى‏ دَوامِهِ . لم يَخلُ مِنهُ مَكانٌ فَيُدرَكَ بِأَينيَّةٍ ، ولا لَهُ شِبهُ مثالٍ فَيُوصَفَ بِكَيفيَّةٍ ، ولَم يَغِب عَن عِلمِهِ شَي‏ءٌ فَيُعلَمَ بِحَيثيَّةٍ .
مبايِنٌ لِجَميعِ ما أحدَثَ فِي الصِّفاتِ ، ومُمتَنِعٌ عَنِ الإِدراكِ بِما ابتَدَعَ مِن تَصريفِ الذَّواتِ ، وخارِجٌ بِالكِبرياءِ وَالعَظَمَةِ مِن جَميعِ تَصَرُّفِ الحالاتِ . مُحَرَّمٌ عَلى‏ بَوارِعِ ثاقِباتِ الفِطَنِ تَحديدُهُ ، وعَلى‏ عَوامِقِ ناقِباتِ الفِكرِ تَكييفُهُ ، وعَلى‏ غَوائِصِ سابِحاتِ الفِطَرِ تَصويرُهُ . لا تَحويهِ الأَماكنُ لِعَظَمَتِهِ ، ولا تَذرَعُهُ المَقاديرُ لِجَلالِهِ ، ولا تَقطَعُهُ المَقاييسُ لِكِبريائِهِ .
مُمتَنِعٌ عَنِ الأَوهامِ أن تَكتَنِهَهُ ، وعَنِ الأَفهامِ أن تَستَغرِقَهُ ، وعَنِ الأَذهانِ أن تُمَثِّلَهُ ، قَد يَئِسَت مِن استِنباطِ الإِحاطَةِ بِهِ طَوامِحُ العُقولِ ، ونَضَبَت عَنِ الإِشارَةِ إلَيهِ بِالاِكتِناهِ بحارُ العُلومِ ، ورَجَعَت بِالصِّغَرِ عَنِ السُّمُوِّ إلى‏ وَصفِ قُدرَتِهِ لَطائِفُ الخُصومِ . واحِدٌ لا مِن عَدَدٍ ، ودائِمٌ لا بِأَمَدٍ ، وقائِمٌ لا بِعَمَدٍ . لَيسَ بِجِنسٍ فَتُعادِلَهُ الأَجناسُ ، ولا بِشَبَحٍ فَتُضارِعَهُ الأَشباحُ ، ولا كَالأَشياءِ فَتَقَعَ عَلَيهِ الصِّفاتُ ، قد ضَلَّتِ العُقولُ في أمواجِ تَيّارِ إدراكِهِ ، وتَحَيَّرَتِ الأَوهامُ عَن إحاطَةِ ذِكرِ أزَلِيَّتِهِ ، وحَصِرَتِ الأَفهامُ عَنِ استِشعارِ وَصفِ قُدرَتِهِ ، وغَرِقَتِ الأَذهانُ في لُجَجِ أفلاكِ مَلَكوتِهِ .
مُقتَدِرٌ بِالآلاءِ ، ومُمتَنِعٌ بِالكِبرياءِ ، ومُتَمَلِّكٌ عَلَى الأَشيا ؛ فَلا دَهرٌ يَخلُقُهُ ، ولا وَصفٌ يُحيطُ بِهِ . قَد خَضَعَت لَهُ ثَوابِتُ الصِّعابِ في مَحلِّ تَخومِ قَرارِها ، وأذعَنَت لَهُ رَواصِنُ الأَسبابِ في مُنتَهى‏ شَواهِقِ أقطارِها ، مُستَشهِدٌ بِكُلّيَّةِ الأَجناسِ عَلى‏ رُبوبِيَّتِهِ ، وبِعَجزِها عَلى‏ قُدرَتِهِ ، وبِفُطورِها عَلى‏ قِدمَتِهِ ، وبِزَوالِها عَلى‏ بَقائِهِ ، فَلا لَها مَحيصٌ عَن إدراكِهِ إيّاها ، ولا خُروجٌ مِن إحاطَتِهِ بِها ، ولَا احتِجابٌ عَن إحصائِهِ لَها ، ولَا امتِناعٌ مِن قُدرَتِهِ عَلَيها . كَفى‏ بِإِتقانِ الصُّنعِ لَها آيةً ، وبِمُرَكَّبِ الطَّبعِ عَلَيها دِلالةً ، وبِحُدوثِ الفَطرِ عَلَيها قِدمةً ، وبِإِحكامِ الصَّنعَةِ لَها عِبرَةً ؛ فَلا إلَيهِ حَدٌّ مَنسوبٌ ، ولا لَهُ مَثَلٌ مَضروبٌ ، ولا شَي‏ءٌ عَنهُ مَحجوبٌ ، تَعالى‏ عَن ضَربِ الأَمثالِ وَالصِّفاتِ المَخلوقَةِ عُلُوّاً كَبيراً .۱

1.التوحيد : ص‏۶۹ ح‏۲۶ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج‏۱ ص‏۱۲۱ ح‏۱۵ نحوه وكلاهما عن الهيثم بن عبد اللَّه الرمّاني ، البلد الامين : ص‏۹۲ عن الإمام عليّ عليه السلام ، بحار الأنوار : ج‏۴ ص‏۲۲۲ ح‏۲ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 44994
صفحه از 584
پرینت  ارسال به