۲۰۴. امام رضا عليه السلام- به نقل از پدرانش از امام حسين عليهم السلام - : امير المؤمنين عليه السلام در مسجد كوفه براى مردم به ايراد خطابه پرداخت و فرمود:
«ستايش ، خداى را كه نه خود از چيزى به وجود آمده است و نه آنچه را بود ، از چيزى ايجاد كرد . حادث بودن اشيا را گواه بر ازلى بودن خويش و ناتوانى آنها را گواه بر توانايى خويش، قرار داد و نابود شدن گريزناپذيرشان را گواه بر جاودانگى خويش. هيچ مكانى از او خالى نيست تا به جادارى شناخته شود و مانند و مثالى ندارد تا به چگونگى وصف گردد . چيزى از علم او پنهان نيست تا به حيث داشتن ، دانسته شود . در صفات با همه آفريدگانش فرق دارد و به سبب ايجاد موجودات دگرگونپذير، غير قابل ادراك گشته است . به واسطه كبريا و بزرگى ، از دايره هر گونه تغيير احوال ، بيرون است . هوشهاى تيز و فوق العاده نمىتوانند تعريفش كنند و انديشههاى نافذ و ژرفكاو ، نتوانسته برايش چگونگى اثبات نمايند [يا به چگونگىاش دست يابند]. غوّاصان شناگر درياهاى نظر ، نمىتوانند او را به تصوير كشند [يا كُنه او را تصوّر كنند] . با عظمتتر از آن است كه در مكان بگنجد، و باشكوهتر از آن است كه به اندازه در آيد و بزرگتر از آن است كه با مقياسها اندازهگيرى شود.
محال است كه وهمها بر كُنه او دست يابند و انديشهها ، او را فرا گيرند و ذهنها ، تصورّش كنند . خِردهاى بلند پرواز ، از اين كه بر او احاطه يابند ، نوميد گشتهاند و درياهاى دانشها از اين كه كُنه و گوهر او را نشان دهند ، خشكيدهاند و مدّعيان باريك انديش، از بلنداى خود ، زبونانه به وصف قدرت او باز گشتهاند . يكى است ؛ امّا نه به معناى عددى آن . هميشگى و بى سرآمد است ، ايستاده است ، بى آن كه به ستونى تكيه داشته باشد . نه جنس است تا اجناس با او برابرى كنند و نه شبح است تا اشباح همانندش باشند و نه مانند چيزهاست كه داراى صفات باشد. خِردها در امواج جريان ادراك او گم گشتهاند و وهمها از دستيابى به نحوه ازلى بودنش سرگرداناند . فهمها از درك وصف قدرتش درماندهاند و ذهنها در ژرفناى گردابهاى ملكوت او غرقاند. بر نعمتها تواناست . سراسر ، بزرگى و كبرياست . مالك همه چيزهاست . پس نه گذشت روزگار كهنهاش مىكند، و نه هيچ وصفى او را در بر مىگيرد . كوههاى سركش ريشه دوانيده در اعماق خاك ، در برابر او خاضعاند و اسباب استوار ، در منتهاى بلندىهاى كرانههايشان ، فرمانبُردار اويند. همه انواع موجودات را گواه بر پروردگارى خويش و ناتوانى آنها را گواه بر توانايى خويش و پيدايش آنها را گواه بر ديرينگى خويش و نيست شدنشان را گواه بر جاودانگى خويش قرار داده است . پس موجودات را از چنگ او گريزى نيست و از احاطه او بيرون نتوانند شد و از شمارش او پوشيده نمانند و از قدرت او سرپيچى ننمايند. ساختِ دقيق موجودات عالم ، بهترين نشانه [بر وجود آفريننده حكيم ]است و تركيب طبايع آنها ، بهترين دلالت بر اوست و حدوث آنها بهترين دليل بر ازلى بودن [او] و استوارى آفرينش ، بهترين درس است. پس نه او را به حدّى منسوب توان كرد، و نه مثال و نمونهاى برايش توان آورد، و نه چيزى از او در پرده است . او بسى برتر و والاتر از آن است كه برايش نمونهاى آورند يا صفات مخلوقى را به او نسبت دهند.